بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۱۲۱ مطلب با موضوع «کنکورنوشت» ثبت شده است

دارم شبکه اموزش میبینم 

حسودیم شد ب رتبه های تک رقمی  نه بخاطر رتبه شون :/

بلکه تنها ب این خاطر که خوشحال و خندان ...رفتن روبه روی ایمان سرورپور نشستن و مصاحبه میکنن:)))))

وای خدا این دلخوشیارو ازم نگیر:/ :))))



۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۲۲
هانا

نمیدونم چجوری بگم غلط کردم که سال قبل با رتبه خیلی بهتر ! خیلی بد انتخاب رشته کردم و خودمم ی سری رشته هارو نذاشتم !!!

بزارید من برگردم عقب و همون موقع دهنمو میبستمو میگفتم اره فلان رشته رو هم بذار نه اینکه نشد دوباره میخونم

چه جوری بگم گوه خوردم که موندم ؟؟؟:(

یه ریسک بزرگ بود که با زندگیم کردم ... شاید اون موقع نمیفهمیدم  اما خب تمام سالو بر این عقیده بودم من خیلی بهتر خوندم و تلاشم بیشتر بود ...شایدم اشتباه میزدم:| نمیدونم واقعا

فقط میدونم کاش پارسال میرفتم کاش مردود نمیشد انتخابام 

هر چند الان فهمیدم انتخاب رشته م ی مهره سوخته بوده و بد انتخاب رشته کردم .. از اون مشاور نمیگذرم-_-

لعنت ب توقعات بالا

فقط از این وحشت دارم هی بمونم و همش بدتر بشه و اخرشم نتونم برم دانشگاه:/ و ب حداقل های هدفهام برسم:|

از کلمه دیپلم متنفرم:|

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۴۹
هانا

شاید باورش برای خودمم سخته اما میدونی؟ تمام روز توی تختمم برای ناهار و..میرم پایین بر میگردم و توی اینترنت در ب در دنبال امید میگردم  ..دنبال ی روزنه کوچیک حتی 😔

میشد شرایط فرق کنه میشد ی رقم از جلوی رتبم برداشته میشد و همون میشد که میخوام اما نشد 

هانا حرف هیچکس رو باور نکن ..خودت رو باور کن 

تو تلاشت رو کردی تو ربات نبودی که شبانه روز بخونی و بخونی روزایی بود که بریدی و با کوچیکترین بهانه اشکات جاری میشد ..تو همهی تلاشِ خودت رو کردی "خووددت" 

من هر چقدر پشت سرمو نگاه میکنم فروردینو بهمن رو اسفند ووو با رضایت ب الانم بر میگردم چون میدونم اگه اون روز ١٠/١٢ساعت نخوندم لابد نتونستم ..نکشیدم مشاورم میگه توجیه نکن اما توجیه نیس که هر ادمی ی کششی داره  

دوست من میتونه بی وقفه و بدون خوابالودگی١٥ساعت بخونه ولی من نه! حتی اخرین سنجشم خودش بهم اطمینان داد غلطهارو کم کنی چند هزار جلو میفتی اما تمام محاسبات ب هم ریخت:( 

باید اینارو بگم بلکه سالهاا بعد یادم باشه و خودمو تنبیه نکنم... هر چند الانشم دلم میخواد خودمو تنبیه کنم  بگم هانا تو لیاقتت بیشتر از اینا بود حیف راهو بلد نبودی این اخرم که داشتی یاد میگرفتی خسته شده بودی

هنوزم معتقدم دیگه ب هیچ دردی نمیخوری وقتی بدرد میخوردی که موفق میشدی دیگه چیزی ندارم بهش افتخار کنم:( 

مشاورم گفت تو نمیتونی بگی زندگی میکنم و اره کنکورم دارم در کنارش بلکه کنکور داری و باید در کنارش زندگی کنی..اما دیگه نمیتونم !!! دوستم میگفت هانا این اشتباهه تو باید تفریحم میکردی اخه عزیز دلم من باوجود محدود کردن خودم بازم نرسیدم ب نتیجه دلخواهم اونوقت دیگه عذاب وجدانو کجای دلم بزارم...!

طرف صحبتم با خودمه ، چند سال دیگه!!! حتی ی موضوع نامه ب خودم باید بزارم بعدا دسترسی داشته باشم!

امروز بهترم اما نه ب معنای خوب بودن شاید دوس دارم باز بشینم گریه کنم اما با گریه کردنم چیزی درست نمیشه 


چقدر از اینکه اینجام و دوستای خوب و صادق و دلسوزی مثل شما دارم خوشحالم اگه اینجا نبودم حتما تا ب حال از غصه دق کرده بودم..دوستون دارم:) ❤️❤️❤️❤️



۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۲
هانا

روزای دنباله دار ناراحتی رو دارم سپری کنم 

دیشب وسط گریه هام از ذهنم خطور کرد که این ی کابوسه یه خواب وحشتناکه 

اما نبود ی حقیقت تلخ بود که هنوز نمیخوام قبولش کنم و انگار دارن بهم تحمیلش میکنن:((

هنوز اشک واسه ریختن دارم اما نایی برای چشمام نمونده هنوزم اثار گریه توی چشام هست هنوزم چشمام درد میکنه 

بد تر از اون قلبم درد میکنه حس میکنم شیشه خورده رفته تو قلبم :(((

رفتم پیش مشاور 

سوالامو پرسیدم و توجیه شدم اما ب جز یک مورد 

موندن....

تصورش برام وحشتناکه غم انگیزه خصوصا که دوباره باید کنجکاوی و دخالت بقیه رو تحمل کنم

میگه دانشگاه نرو ب هر قیمتی من دانش اموز دارم لیسانس عمران الان دوباره میخواد کنکور بده! 

و من ب این فک میکنم بازم شرایطمون فرق داره چون اون با خیالی اسوده کنکور خواهد داد اما من ...قطعا نه

از طرفی نمیتونم رشته ها بد بینانه رو قبول کنم 

کف قبولیمم خیلی دوس ندارم ولی ب قول دوستم ب مردم چه ربطی داره بعد سه بار کنکور دادن چه رشته و دانشگاهی میری ؟!

مشاورم گفت دست من باشه همین الان میفرستمت فلان رشته اما کنکور همینه که میبینی ناجوان مردانه س !

گفت از تو انتظار دارم قوی تر از این باشی !! و به خودت فکر کنی نه حرف دیگران 

قوی بودن...میخوام تمرینش کنم 

ولی ازطرفی هم ..نه نمیخوام بمونم 

نمیخوام 

میترسم بمونم و کم کاری کنم و مثل خیلی روزایی که  حوصله خوندن نداشتم!

و ترس از این اطمینانم دارم که مطمئنم مباحثی که دوساله تمرین نکردم بعدا هم نخواهم کرد  -__-

میترسم بمونم و بیشتر شه 

میترسم 

وضعیت خیلی پیچیده شده برام نمیدونم باید چیکار کرد ! اصن قبول میشم؟؟؟ هنوزم بلاتکلیفمو دلگیر از زمین و زمان

باید منتظر بمونم بهم بگه چیا شنس دارم خودمم تحقیق کنم 

فک نمیکردم کارم اینجا برسه من رشته های تاپ میخواستم ..اما چی شد!!!!!!!!!!!!!

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۰۵
هانا

دلم خواست خون گریه کنم 

خون استفراغ کنم بمیرم

دلم میخواست با دیدن نتایج بمیرم اولش فک کردم خیلی خوب شده اما دقت کردم ی رقم اضافه تر بود 

ارزوهام خراب شد 

فروریخت 

همه چییییی

بهتر خوندم ..

بیشتر خوندم 

نتایج با سنجشم کلیی فرق داشت

خدایا چرا منو ندیدی 

من بنده بد!! تو خوبی میکردی ابرومو میخریدی پیش بنده ت

منو سربلند میکردی پیش خانواده 

دل مامانو شاد میکردی دل بابارو 

من از خودم متنفرم 

میخوام موهام بزنم سه باره ...بازم شکست و من زورم ب موهام رسیده 

لعنت ب این زندگی سگی

خودم ب درک درم برا خانواده م میمیرم ..من تمام تلاشم برای شادیشون بود ی درصدم خوشحالی و واحتی خودم

الان چی کار کنم

رشته ای که پارسال راضی نشدم بزارم امسال شاید ازادشم نگیره 

این چه زندگی ما میکنیم؟!!؟!؟

خدایا میشه بلند شی که حق سر جای خودش بشینه؟؟ 

خدایا چطور دلت اومد؟؟؟

من دیگه هیچ امیدی ندارم 

من حالا که قبول نشدم ب هیج دردی نمیخورم 

از زندگی سیرم :(((

نقشه بر اب شدن اینه دقیقا 

فقط تنها چیزی که ازارم میده ناراحتی پدر و مادرمه که مطمئنم ب خاطر من هیچی بروز نمیدن

حتی شاید الان بیدار باشن اما خوشونو خواب زده باشن...

من دختری که همه قسم میخوردن سال اول بهترین رشته میاره حالا مینیمم هارو میارم شاید بدتر


چشام سنگین قرمز و پف داره... من بدرد هیچی نمیخورم 

از همه چی توی دنیا هم متنفرم دیگه هم نمیخوام ادم خوبی باشم میخوام دروغ بگم چون انگار خدا دوسشون داره!!!

میخوام از امتحان خدا مردود شم ب درررک 

چرا ملاحظه حالمو نکردی ..یا بهتره بگم حالمونو؟؟؟

چطور اشکامو میبینیو ناراحت نمیشی هااا؟؟؟من بنده ت نبودم؟!!!

من تلاش کردم اما نشد کو پاداش؟؟؟ اره من صبور نیستم خسته شدم از بس سپردم دست حکمتت 

ی راهی جلوم بزار ی جوابی!؟؟؟؟ تورو قرعان ی نور امید بهم نشون بده:(((((((

۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۵۷
هانا
رتبه ها اخر شب یا صبح فردا میاد و من دل تو دلم نیست در واقع توی دهنمه:///
دارم میمیرم نمیدونم چرا اینقدر استرس دارم 
خدایا لطفا لطفا لطفا:((((
کاش میشد تا فردا ظهر ب خواب عمیقی فرو برم و وقتی بیدار شدم همه چی خوب پیشرفته باشه:(

+از این گروه ب اون گروه میپرم ساکت میشن میام اینجا اصن ی وضعی!
ی اهنک شاد گذاشتم اما فک کنم بعدا گوشش بدم یاد نتایج بیفتم :/ وجهه ی اهنگو خراب کردم:)) :-||

ساعت٨ونیم شب: 
انتظار انتظار انتظار  
ینی چی رقم میخوره ؟؟ خدایا سالهای قبل نتونستم ب کمتر از علایقم قانع شم امسالم شاید نتونم
نگاه نکن من چه قد تلاش کردم ینی نگاه کنا:دی ولی با کرم و بخشش خودت بهم نتیجه رو بده ..گاهی خودم ب خواسته هام شک میکنم !تو که اینده رو میبینی ببین من توی چی موفقم و دوسش دارم همونو بده:** 
فقط خودت از حالِ دلم خبر داری...نا امیدم نکن..هیشکیو ناامید نکن ما کنکوریا خیلی گناه داریم:/
۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۳۲
هانا

خدا رو چه دیدی یهویی شاید شد!!! 

فقط میدونم واقعا ب دروس علوم تغذیه علاقه دارم بعدشم مامایی..باوجود اینکه میگن کار نیست و فلان! 

چند شبه همش خواب رتبه میبینم امشب بیشتر شده بود 

اما میخوام که فکر کنم خیلی کمتر از اون میشه:/

خدایا چی در نظر داری؟؟؟ همسایمون که میگه پزشکی خیلی بهت میاد میگم اون زیر هزار میخواد میگه مگه میشه نیاری میگم ارره بابااا :)) تازه من هم تنبلم برای کار پزشکی هم علاقه ندارم:/ کارای تر تمیز دوس دارم:/

خدا جون ناموسن دیگه کمتر از این نمیتونم قانع شم باور کن زشته جلو در و همسایه 

تازه ی نگاهی ب دروس روانشناسی انداختم خیلی خسته کننده و یه جور بود -_- !!ترجیح میدم تربیت بدنی بخونم که وضعیت کاریش داغون تر از روانشناسیه!!!!!!اما درساش کلی تحرک و هیجان داره درساشم بیشتر مرتبط ب تجربیه لاقل:/ 

خدایا بیا و ابرو داری کن :/ خودت قول دادی برکت میدی خو دیگه حالا همه چی ب تو بستگی داره :) کرمتو ششکر 

هوامو داشته باش :( گناه دارم:(( خسته شدم توی این چار دیواری و کتابای مزخرف و تستای اعصاب خورد کن:|||


موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۵۷
هانا

راهی ک رفتم رو دوس دارم ؟؟اما ایا می ارزه؟  نمیدونم واقعا 

من بریدم من خسته م 

من گاهی ناتوان میشم هانا !!

تو دیگه ازم ناراضی نشو ی وقتی... زمان های جلوتر..دوران سختیِ هر چند ک سعیم این بوده خوب بگذره

فقط میخوام شهریور پشت سرتو نگاه نکنی و بری (ینی به حرف خودم گوش کنم؟) 

فقط برو ..(!!!)

خوش بگذرون ..تجربه کن 

 موندن امکان پذیره اره هست اما اصلن خوب نیست ...روحت پژمرده میشه..شادابیو از دست میدی (چرا الان این چیزا رو یادم رفته اما؟گاهی یه حسی که نمیدونم از کجا میاد میگه جا داشت بمون ولی خب میدونم گوه زیادیِ:/ 

اطرافیان هم هر کی نظری داره ممکنه شما هم بگی نمون:) اخ هم میخوام رتبه ها هر چی زودتر بیاد تکلیفم روشن شه هم میخوام صد سال سیاه نیاد:/  ) 


ادامه ی نوشته توسط نویسنده حذف شده است ! چون از بحث مربوط به اون موقع و درسا و مشاورا حالش بهم میخورد:/


یه عالمه از دوران کنکور پیش نویس وغرغر دارم:| یکی انتشار دوتا پیش نویس در این حد:|       

      این یکیش متعلق به اسفند 96

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۷ ، ۰۹:۰۳
هانا

باروش سخته برام یک ساااال گذشت که نوشتنش چیزی نیست اما وقت زیادی یه عمره اصن:دی

درست برعکس سال قبل بودم 

تمام حس های خوب رو قبل امتحان داشتم و دست توی دست خدا خوابیدم وصبحم رفتم سرجلسه اروووم و بی استرس تقریبا .چرا؟ چون من نتیجه و مخلفات رو به خدای بزرگم سپرده م و هنوزم تمام امیدم به خودشه 

خدارو شکر از سال قبل بهتر بود ..و اون چیزی بودم که توی سنجش بودم تقریبا! امیدوارم از دوستام عقب نمونم این تنها چیزیه که براش یخورده استرس دارم ...شماکه دورین هرررچی هم قبول بشین دخلی به من نداره اما خوشحال میشم اینو واقعا از ته دلم میگم حتی اگه همکلاسیامم ازم دور بودن هرچی میاوردن باز مهم نبود اما حالا متاسفانه از مقایسه بقیه ترس دارم دلم نمیخواد قضاوت بشم یا مامان وبابا توی دلشون بگن خوش به حال اولیا فلانی ...همش احتماله ها فک نکنید ریدم:| :دی

فقط دارم افکارمو خاالی میکنم :) ببخشید خلاصه ..چاردیواری است دیگر:دی

چون حالم یه جوریه انگار توی خلا هستم و حس حال پاسخ گویی وحتی حرفای عادی رو هم با کسی ندارم 

کجا بودم؟ اها

خلاصه که شدییییدا معتقدم خدا به هرکسی که بخواد میدهد وکسی مانع رحمت خدا نخواهد بود اگه بخواد :) پس نتیجه هم دست خودشه و هر چیز صلاح بدونه به من میده ومن تمام سعیم اینه تسلیم وراضی باشم 

و هرکی بپرسه چچطور بود میگم توکل به خدا :) 

من امسال نمیگم همهه اما بیشتر تلاشمو کردم و همش به خاطر خوشحالی خانواده و بعد خودم بود ...و چون از خودم راضی بودم استرسی نداشتم ..دوم اینکه استرس ندارم چون استرس واقعی برای نتیجه نهایی هست نه حتی رتبه!!! بله!


در این راستا از پدرو مادرم ..حتی از خواهرم که خونه رو اکثر اوقات به مقصد خونه مادربزرگه ترک گفت تا من راحت باشم ومشاور ومعلم زبانم و شما بچه هایی که این مدت کنارم بودید انرژی میدادید ودعا کردید خیلیییییی خیلییییی سپاس گزارم 

ایشالا خدا جواب دعای خوب همه رو درحقم بده اصن به خاطر گل روی این ادمایی که دعام کردن ..خدایا روشون رو زمین ننداز ودعاشونو مستجاب کن :دی

..دیگه نمیخوام پدر ومادرم وعذاب بدم و بمونم واسه همین از خدا میخوام که بهترین راه رو پیش روم بذاره ..

باتشکر :)

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۳:۴۹
هانا

خفتگان را چ خبر از غمِ شب بیداران؟


اینو گذاشته بودم برای شب کنکور اما  امشب مطمئنم زود خوابم میبره ..امیدوارم:)  

یادمه سال اول کنکورم یه عااالمه گوسفند شمردم اما خوابم نبرد همه چی شمردم  حتی ستاره اما دریغ ...

کنکور مثل شکلات تلخ میمونه سال اول تلخیش (درصدش)کمه مهم نیست ..سال دوم تلخیش وحشتناک بود ...اما امسال به اون تلخی عادت کردم وسعی کردم دوسش داشته باشم و شاد باشم همین :) و تقریبا موفق هم شدم ! نتیجه میگیریم سال سوم کنکور دادن یخورده اوضاع بهتره ..عادی میشه :دی

اما دیگه بسه ناموسن :|


سخته بخوام از عصری دیگه نخونم ..من به دیقه 90خیلی معتقدم :دی 


ظهرم یه خورده پیاده روی برم و اینا 


این اخرین کنکور نوشتم خواهد بود ..اخررریششش ..انشالا...


خدا جون دست توی دست و تو میذارم و میرم سراغ کنکور و مطمئنم موفق میشم  

 

پیشاپیش ممنون که دعا میکنید


انتشار چند ساعت بعد...  :) 



++بعدا نوشت : رفتم محل کار دختر عمو به هنر جو هاش نگاه میکردم وخلاصه حال وهوای تابستون بود ومن هنوووز باورم نمیشه دیگه تموم شد ولازم نیست درس بخونم :)) معلم زبانم هم گفت بسه دیگه هنوز کتاب دسته گفتم نه بابا اینو اوردم رفع اشکال :)) لعنتی وقتی داشت توضیحشون میداد گفتم اسگل تو که اینارو بلد بودی چطور مشکلشون داشتی به این اسونی:||| احساس میکنم ابروم رفت البته خودش گفت بلده اما میپرسه :دی

ینی میشه رتبه ام نزدیکای هزار بیاد؟؟ اَی خِـدااااااا امیدوارم رویا پردازی نباشه البته به دو سه هزارم قانعم 5هزارم خوبه! :| تا صبح نره بالا تر صلوات:| ولی خب اون هزار اینا اگه بشه دندون:دی نشدم اصراری ندارم چون خیلیااا بهتر از من خوندن و کتابا وتستا رو قورت دادن!!!!! نشد میزارم پای حکمت خدا 

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۵
هانا