بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۲ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

شاید بعدا سوال پیش بیاد دیگه :))

از اذر ماه تا اسفند کتابای مدرسانو خوندم جز اسیب وبالینی و علم نفس هم نصفه

بعدش نمیدونم چطور شد که خسته شدم بی انگیزه شدم و ٦ماه ول کردم:| 

ینی دقیقا تا ١٠مرداد من هیچی نخوندم:/ 

١٠مرداد رفتم خونه کمو وبرنامه ربزی کردیم بقیشم کنار هم لذت بردیم برگشتنی اینقدر حال خوشی داشتم حس کردم از یه رویا بیدار شدم و دلم میخاست بخوابم همشم لبخند رو لبم بود:) و تمام راه برگشتو به اون لحظات فک کردم

فلا قراره سه تا کتابو بخونم ماه ایندم سه تای بعدی.. +مرور قبلیا

مهر ماهم که دانشجو استم😁 و برا اون موفعمم باید برنامه ریزی کنم نمیدونم مشاور خواهم گرفت یا خیر 

چون حتی تاریخ ارشد مشخص نی :/ واسه همین ما بنا رو گذاشتیم برای اسفند ماه حالا اگه اون وقتم نبود بهتر وقت بیشتری داریم:) 

امیدوارم این دفعه شانس بیارم... دلم میخاد اون حس بد کارشناسی جبران شه

+هنوزم که رتبه کنکوریا میاد من حس خلا میکنم:|
++به راستی کنکور ازمایشی هم رفتم سوالات به نظر اشنا بودن امااا لامصب هرچیوفک کردم شک درست دارم و زدم نادرست و هرچی شک غلط ونزده درست بودن🤐🥸🤷🏻‍♀️ شانس ندارما:))) درسته رفتم برای اشنایی با شرایط و زمان ونوع سوالات اما خب ترجیحم این بود پر کنم حتی به غلط 

اما زبانو دقت کردم که ببینم چند مرده حلاجم هرچند کهتخصصی بود اما سه تا متنو تو نستم پاسخگو باشم سه تای دیگرو یکی که کلا نه دوتای دیگه نصفه نیمه:/ 

خیلی مشتاقم رتبه ها بیاد ببینم چی شده و من کجای کارم و چقد راه در پیش دارم.. خیلییی منتظرم 

اخه اونطور که همه میگن ارشد اسونه فلان میترسم برا من صدق نکنه یهو سخت باشه... 

رقیب من برای ارشد بابامه:/ باید عرض کنم که ایشان نخوانده رفت سر جلسه با رنبه خوب دانشگا خوبیم قبول شد :/ حالا من بخونم ونشه زشته🤐🤐🤐😬 ولی خو نامردیه رقابت تو رشته من بالاتررررره🥲

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۶
هانا

من یه مدت طولانی رو روزانه نویسی میکردم (نه هرروز ولی مرتب بود) 

توی وب قبلیم هر بار که میرم از اول میخونم یه چیزاییو ننوشتم والان برای دونستنشون جونم درمیاد بخدا:/ 

همش میپرسم چی شد این شد؟ چرا اینطور شد؟ مثلا یه تیکه مهم از یه پازل 

حالا نه اونقدر مهما ولی خو ندوسنتنش گیجم کرده حس میکنم اگه بود اگاه تر بودم 

خیلیییی عجیببببه خیلییی اما باوجود اینکه بزرگ شدم هنوزم از اون هانای ١٦-١٧ساله میتونم یه چیزایی یاد بگیرم که الان یادم رفتن 

من خیلی برای خود قبلنم احترام قائلم( الان ممکنه بگید نه که ما به خودمون فحش ناموسی  میدیم!😂😂)البته من به خود کنکوریم هنوزم فحش میدم:))))) شوخی میکنم برای اون فقط دلسوزی دارم:) 

 

بله خلاصه میخاستم بگم اگه مینویسی یه جوری بنویس سالهاااا بعد که اومدی سرغش مغزت گره نخوره:/

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۵۱
هانا