بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

ما امتحان داریم شنبه اونم دوتا:/ بعد روزای امتحان بیشتر چرت و پلا میگیم :)) 

 

_بچه ها اسم نارنج و لیمو اسمایی از پیرزنای قدیمی بودن از مامانم شنیدم! خیلییی خوبن*_* 

+ن والا چین اینا 

_وای والا خیلی خوش عطرن فک کننن نارنج، لیمو،نعنا، ریحانه :دی 

+تربچه هم بزار😆😒

_اون اسم پسرم باشه🤣

نفر سوم مینویسد

~ من بچه میخواام!  :/ 😂

......................................

کولر بوی بارون و زمین خیس رو میاره با خودش اتاق^^ مرداد ..بارون! .. ی لحظه دلم برا پاییز و مدرسه تنگ شد:))) تداعی شد برام ! البته بلا ب دور:دی

من عاشق تابستونم هررر چقدرم گرم باشه❤️

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۰۳
هانا

چرا این دانشمندا حرصم میدن؟  سینااا؟! ( ابن سینا:دی) واقعا همچین افکاری داشتی درباره ازدباج؟ دیگه تورو ندوس:/ بنظرم نباید قیمه هارو میریختن تو ماستا همون مینشست اختراعشو میکرد روحش اروم تر بود:)))

بخدا که از حرص اینو اون غزالی سردرد شدم-__-

 *ب وقت درس روانشناسی خانواه

خب من از ترم اول عبرت کردم و الان سعی میکنم فرجه ها لاقل ی روخوانی بکنم که کم نیارم و شب امتحان خر نزنم 

(پشه ای را روی صفه گوشی میکُشد) اره ..:))

 

بعد اینکه مطلب قابل توجه تاثیر رابطه سکشوال روی سلامت روان،شخصیت و رشد ادمه ..اینقددررر که تاکید کرده و از بقیه موارد ینی ارامش و فرزند کمتر گفته که ی لحظه هنگ کردم:)))

ینی هر چقدر بخوای خوب گفته بعد من موندمو ی عالمه جوون بیکار و ازدواج نکرده سرزمینم:/ که خب یا سرکوب یا خ ا ...استادمون گفت خ ا  سرکوب محسوب نمیشه و حتی ی سری از روانشناسای اونور معتقدن لازمه و نباید منع کرد (در صورت اعتیاد اسیب زاس)

من مطالعاتم در حد کتابای درسی خودم بوده تا الان اما اون طور که هست فروید حکم کوروش رو برام پیدا کرده :|

ن قطعا اما حس میکنم از اون ادم خفنا بوده با کلی علم و خب قبول دارم حرفاشو

داستان آنائو رو شنیدین؟؟

اگر اشتباه نگم شاهزاده ای نوجوان و زیبا بوده در زمان فروید، که ناگهان روزی کور میشه! این دخترو میبرن دوا درمون :)) 

میبرن چشم پزشک ،هیچیش نیس.. میبرن مغزشو چک میکنن ؟ بازم سالمه

میبرن پیش فروید جون ایشونم هیپنوتیزم میکنه و با داستان دختر همراه میشه 

دخترک بیچاره روزی مورد تجاوز "عده ای" ادم پست (از نظر اجتماعی البته ،انا شاهزاده بوده خب)(پست هم بودن!) قرار میگیره همین که داره تعریف میکنه فروید اونو بیدار میکنه و یهو بینایی دختر برمیگرده :)) 

پ ن : اخرش دختر قصه ما عاشق فروید میشه اما فروید پایبند اصولشه و با مراجع ازدواج نمیکنه..

خیلی حرفِ:)  بدن سالم در روان سالم ؛) 

[ خلاصه که هوای سلامت روان تون رو داشته باشید]

 

++دیشب خواب دیدم چاتای اولسوی(بازیگر نقش دلیبال) رو بغل کردم :'))

بعد جالبه قبلش کلی درمورد بروس لی سرچ کرده بودم باخودم گفتم لابد روح بروس توی دلیبال حلول کرده:)))

    

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۰۹
هانا

سلام سلام سلام

این مدت که نبودم فک میکردم خیلی وقته نیومدمو دیگه کلا نیومدم بعد ی روز که اومدم دیدم عه همچین دورم نبوده فلان روزو ثبت کردم بعد دوباره تنبلی گرفتمو و نتونستم بیام تا حالا

ایشالا که حال دل همگی خوبه^_^ خصوصا کنکویامون:*

بعد از کارگاهای کوچیک ١١نفره مون با استاد ص که انصافا جذاب بود و تجربه های جالبی ب ارمغان اورد (بیشتر شبه کارگاه بود)

روزهای خیلی خوش دیگه ای هم داشتیم و الان جزئیات یادم نیس:( و مهمتر از همه سوتی هایی که اکیپمون همیشه میداد 

و منم ازش در امان نبودم:)))

بازی جرئت حقیقتمون و مجبور کردن دوستم برای گل دادن ب اولین کسی که رد میشه و اون شخص ی پسر بود:)))

و بقیمونم که نگم:/ اصن ی وضعی شدااا بیا و ببین :دی

اکیپ فوق العاده باحال و انعطاف پذیری داریم و کلی باهم حال میکنیم نقاط مشترک داریم اما غیر مشترکمونم زیاده 

تلاشامون برا امتحان و گند زدنامون حتی:)) جر وبحث سر اینکه کی بیشتر خونده و خیلی بیشعورتر بوده (همینقدر دبیرستان طور:/) 

چرت و پرت گفتنامون توی گروهمون که هر بار ی اسم بانمک براش میزاریم که معنیشو خودمون میدونیم:)))

اصطلاحات بامزه ای که یادگرفتیم :)) 

خلاصه که خوش میگذره دیگه :) اونقدر که ترم تابستون گرفتیم -_- و هفته اینده امتحان داریم 

ترم تابستونم واقعععااا عااالی بود استاد درس اختصاصیمون بی نظیره . فوقالعاده تو دل برو و باسواد و ....

تو فکرم که چند جلسه باهاش مشاوره برم خودشم میفهمید من چقدرر مشتاق درسشم:)

اخرین نمره ی ترم دوممون همین سه روز پیش اومد و بلاخره الف شدم ..چقدر سر الف شدن این ترم اذیت شدم 

چون ترم قبل الف شده بودم این ترمم انتظار داشتم از خودم اما خب استرس داشتم که نشه چون برام مهم بود بتونم واحد زیاد بردارم و اره خلاصه :) 

و اصلللا برای ب اصطلاح خانواده م نبود که دوس داشتم الف شم :)

خیلی فکرا تو سرم دارم که شاید احمقانه باشن اما خب جز روانشناس کسی نمیتونه کمکم کنه و اگه بشه میخوام ترم بعد برم ...

خلاصه که امیدواری از جیب چپ پیراهنمان کم نشد:) بعله.

 

+اینجا نگفتم نه؟ حسابی زدم تو کار فمنیسم و ی فمنیست حسابی شدم:))) کلی حرف میتونم ازش بزنم:) 

با فمنیستای خفن هم دایرکت داشتم که کلی ب این موضوع افتخار میکنم:/ :دی

++بلاخره تو پیدا کردن دین دارم ب یه ثبات نسبی میرسم (دااارم میرسم) فقط میدونم کلی وقتمو گرفت و میخوام دیگه ادامه ندم فعلا

 

این داستان ادامه دارد...

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۱۴
هانا