از گوشه پایین تخت مینویسم😅خسته شدم از همه جای خونه!
اینقدر عینکم رو دوست دارم که دلم نمیخاد لحظه ای ازم جدا باشه..
هیچ تصوری از استیگماتیسم دارین؟ خب بزارید من یه دید بهتون بدم :))
دید من دیگه با کیفیت٧٢٠ نیست! انگار ٤٨٠ هست😭😭😭 البته فعلا یه ٤٨٠با کیفیته ولی خب میدونید که هیچی ٧٢٠ نمیشه:( واسه همینه من دلم میخاد عینکم همیشه رو چشمم باشه اما خب واقعا خسته کننده س روی بینی:/
+ بله هدیه ٢٢سالگی :))) عوض شدن دیدم به زندگی بود:))) دید٤٨٠ ..هعییی
+ روزهای پایانی٢٢سالگیو دارم به این فکر میکنم که یه نقطه مثبتی تو زندگی امسالم پیدا کنم که بابتش خوشحال و شکر گذار باشم ... مدام دنبال یه دلیلیم که بخوام جشن بگیرم پایان ٢٢ رو، و اغاز کنم ٢٣ سالگیرو ،اما .. پیدا نکردم:(
نمیخام جشنی بگیرم تعش بخوام واسه خودمون کیک خونگی درست کنم کنار هم بخوریم
میخام به تنها نقطه مثبتم دل خوش کنم و اونم داشتن پدر مادر و خواهرم کنارمه سلامت..تقریبا!!!(حتی نمیدونم مامان دچار نقرس شده یا از ارتروزشه...)
+ این ترمو به عنوان بیهوده ترین ترم نسبت میدم ،اه خدایا .. چقدر سِر شدم..چقدر درس نمیخونم، هرچقدرم نیمه اخر سال قبلو یه مقداری دوس خوندم اما به چشمم نمیاددد