بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

از هر دری سخنی😋

   

در هفته جاری ک رفت حسابی ترکاندیم و رکورد ساعت مطالعه خود را زدیم و بسیار راضی و خوشحال هستیم

باشد ک این روند ادامه پیدا کند و رستگار شویم البته نمیدونم چی پیش میاد امیدوارم خوب بشه

٪‏ حتما میشه من در هر حال  پیروز میشم چون نسبت ب پارسال مطالب بیشتری خوندم هیچ جای نومیدی نیست

خدایا توکل ب خودت :) 

+اگه کسل هستید و خسته حتما هفته ای یک بار باشگاه برید تاثیرش بینظیره انرژی کل هفته تون تامین میشه و سبک میشید 👻برای من ک اینطور بود ای کاش هفته های قبل ش هم میرفتم متنفرم از اینکه همه تلاش تابستون برای رسیدن ب وزن مورد نظرم از بین بره اما چ میشه کرد کنکوره و هزار دردسر://

این روزا خیلی ب هدفم فکر میکنم و دوس دارم بهش برسم 

امروز سری زدم ب اینستا و عکسای دوستای دبیرستانمو نگاه میکردم ...چقدر عوض شدن بزرگ شدن و بعضا دانشجو شدن دلم برای ی دورهمی تنگ شده شاید خیلی دوستی عمیقی با همشون نداشتم اما خب.. باخودم فک کردم کاش منم دانشجو بودم اما صدای درونم گفت ملاک رفتن ب دانشگاه نیست ملاک رسیدن ب هدفه 🙅🏻💪🏻

دلم بارون بی وقفه میخواد دلم برف میخواد برف برف برف.خدا جون بارون و برف پلیز :/





۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۰
هانا

اول ک میخواستم از این چالش بنویسم فک کردم ساده س و زود مینویسمش الان ب غلط کردن افتادم😬

شاید چیزاهایی غیر از اینا هم باشه ک من در حال حاضر ب ذهنم نرسه دلایل زیر صرفا توسط مغز له شدم (از فشاری ک اوردم برا نوشتن این دلایل ) تراوش شده :/ 

 1: میخوام زنده بمونم تاببینم ک پدر و مادرم و کسانی ک دوستشون دارم بهم افتخار میکنن

2: باید ب قله برسم و ب کسایی وقتی شکست خوردم گفتن هه ی لبخند پیروزمندانه بزنم و بگم دیدی

3:بعد از رسیدن ب ی شغل خوب و درامد خوب توی ی موسسه خیریه عضو باشم ی عضو مهم

4: میخوام ب کشورایی ک دوست دارم برم از لندن و پاریس و چین و هند و ایتالیا ووو با فرهنگشون اشنا شم

5: اگه بمیرم پدر و مادرم خیلی عذاب میکشن نمیخوام عذاب بکشن

6: دستم تو جیب خودم باشه و ی عالمه خرید کنم از هرچیزی ک خوشم اومد بخرم توی این خرید ترجیحن با همسرم باشم🙈

7: بچه های قد و نیم قدی ک مال خود خودمن❤️

8: کارایی ک دلم میخواد تجربه کنم و هنوز تجربه نکردم میتونه شامل چیزای ساده ای باشه اما دلم میخواد تجربشون کنم 

9: اینقدی زنده بمونم ک فرصت داشته باشم برا اون دنیا توشه ای بردارم از دست خالی رفتن میترسم..

10: تجربه عشق واقعی ک ب سرانجام برسه 

11:امام زمان رو ببینم و باهاش حرف بزنم...

دیگه واقعا قفل کردم فعلن همینا🙄

دلیلی هم بودن ک احساس کردم شاید اینا علت زندگی و زنده بودن نباشن🤔 حال کامنت نداشتید بی زحمت روی اون فلش سبزه کلیک کنید بفهمم خوندید🙏🏻تنکیو


خدایا چنان کن سرانجام کار    ک تو خشنود باشی و مارستگار و خوشحال😁



۸ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۱۱:۴۹
هانا

تقریبا خوب پیش میره درسام... دیروزم باشگاه رفتم و سبک شدم واقعا ^_^و حسابی انرجی گرفتم=)) 

اما 

ی مشکلی هست ..سردرگمم حولم اصن نمیدونم دارم درست میرم یانه ...؟؟؟!!!

سخت میتونم ب مشاوری اعتماد کنم و برم پیشش اما انگار واقعا دیگه باید برم ..احتیاج ب تایید دارم قراره با دوستم برم مشاوری ک خودش میره\ ۲۲ دی\ البته هنوز بین دوتا مشاور نمیتونم یکیو انتخاب کنم عجب برزخیه :|| 

برنامه ی طولانی مدتی ک واسه خودم نوشتم همش ویرایشش میکنم نمیدونم اول چرا دقت نکردم=\ 

کمی تا مقداری استرس دارم ...

+کاش کتاب همایش سومم همون موقع میخریدم ..شهرما نداره و فردا نیازش دارم=\


اصن چه روزای خوبی ://  :)))))) 


+++++++++ تولد داریم چ تولدی:)) [خزیت جمله بالا بود :/ ] بابا جونم تولدت مبارک باشه از خدا میخوام سایتو نگهداره واسمون*_* بابایعنی حس امنیت 

فقط اگه میشه صبحا سعی نکن با هر چی دم دستته منو بیدار کنی عزیزم ..امروزم با گیره لباس اخه :| ! =))))

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۰۵
هانا


کاش یکی میبود ک بی دغدغه میتونستی بهش زنگ بزنی یکی ک بتونی همون حرفایی ک با خودت میزنی رو بهش بگی یا اصن نگفته بهمه حالتو.. یکی از جنس خودت ک درکت کنه ک حالت رو خوب کنه ک بخندوندت ..


-تلفن رو بر میدارم صدای بوق ممتد ش تو گوشم میپیچه ...!


۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۲
هانا
بله....
و دی ماه هم فرا رسید و ی فرصت خوب با خودش آورده تا کاستی رو جبران کنم برنامه ای ریختم و امیدوار هستم کامل انجام بشه چون این بهترین و آخرین فرصت مناسب هست ب مناسب دقت شود ^_^
امروز حال خوشی نداشتم  ...نمیدونم اما جسم و روحم خط خطی
از طرفی دارم حرصد ی آدم نمک نشناس تو خانواده رو میخورم ک چس مثقال وجدان نداره ..و مادر پیری رو از دیدن یادگار پسرش محروم کرده خدا اینطور ادما رو نبخشه:( 
روز بعد نوشت:
امروزم حالم ی جوریه ..ی جور عجیب ‌...همش تو خودمم دلم میخواد تو ی خلسه اروم باشم و ب رویاهامه فک کنم 
از این وضعع خسته شدم خیلی سعی میکنم تحمل کنم و لبخند بزنم اما نمیشه
نگاهم ب کتابه اما فکرم با کتاب نیست 
میدونی..هنوزم میگم اون جذابترین مردی هست ک تا الان عمرم دیدم و همش دلم میخواد خدا ی ورژنش رو هم برای من بفرسته :/   
در این راستا شاعر میفرماید : گل نیست چنان رعنا ک تویی   مه نیست بدین گونه جذاب😆😜ک تویی *_* 
خلاصه که همش با خودم کلنجار میرم ک بخون دختر نکن اینکارو با خودت چ مرگت خو://
+راستی شمام این روزا پس از باران رو میبینید ؟ :)) 

روزا قاطیه چون هیچی سر جاش نیست ...ساعت مطالع سر جاش نیست این فکر و خیال لعنتی سر جاش نیس ک نیست
....
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۲۵
هانا

باید اعتراف کنم یه ماه بیشتر بود ب سر و روی اتاق بیچارم دستی نکشیده بودم و خودم ازش حالم بهم میخورد ..کتابای بهم ریخته ک شب موقع خواب کتاب رو رو میز مطالعه ولو میکنم و صبح همشو میزارم رو تخت و این مووضع هر شب تکرار میشه دیگه درمورد کتابا و برگه های نقاشی خواهر جان صحبتی نمیکنم ک ب عمق فاجعه میافزایدندی:// 

دیشب همش درگیر بودم ک بلاخره برم ازمون یا نه بعد از جنگیدن با خودم تصمیم گرفتم سکوت کنم و کسی نفهمه من آزمون دارم امروزم ک میبینید اینجام بعد تمیز کردن اتاقم^__^🙈

برای این ی ماه حسابی برنامه ریزی کردم این اخریشه و دیگه جا نخواهم موند من برای هدفم میجنگم و تلاش میکنم 

 دو روز قبل بعد از دیدن دورهمی همه حس بدم از بین رفت خیلی کسل بودم و ی فاز غمگینی داشتم ک دلیلشو پیدا نمیکردم اما با مدیری عشق درست شد :))

مرسی هستی:)))

تصمیم گرفتم با 'ک' رقابت کنم کاملن دوستانه. بهترین رفیق دنیاس 😍 از وقتی فهمید خوب درس نمیخونم هر شب پیام میداد و ساعت مطالعه میخواست درسته چندین بار صفر بودم اما مهم کار قشنگش بود که همیشه یادم میمونه  امیدوارم دوتامون ی رشته و شهر بیاریم


#موفقیت_بهترین_انتقامه 💪👊

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۲
هانا

چقد وقت صرف پیدا کردن ی عنوان کردم اخرشم ارور دادم وب قبلیم بیشتر خلاق بودم:/

چقد خوبه یجایی هست ک میتونی بنویسی ..خیلی خوبه:)

اومدم بنویسم اما نمیدونم از کجا شروع کنم ...

فقط دلم میخواد ب گوش همه ادمای دنیا برسونم ک هر ادمی منحصر بفرده اینقد مقایسه نکنیم

این روزایی که داره میگذره من مثلن 19سالمه اما رفتار نزدیکترین ادمای اطرافم جوریه ک انگار14 سالمه......

ای کاش میفهمیدن ک ی دختر 19ساله ی دختر عاقل و بالغه اونقدر ک میتونه خودش فکر کنه درست و غلط رو رو لاقل توی مسیر کنکورش تشخیص بده ..میدونه باید چیکار کنه

میدونه اونم از کسی کم نداره و باید تلاش کنه

اما والدین عزیز خداوکیلی درسته عاشقتونم اما خب مطمئنن دلیل وجود من تو این دنیا صرفا براوردن خواسته قلبی شما و سربلند کردن شما درمقابل اقوام نیست والا نیست


جمله جالبی در کتاب بیشعوری بود :


به بچه هایشان اینطور تلقین میکنند که وظیفه واصلا تنها دلیل وجود داشتن انها این است که پدر ومادرشان را سربلند کنند.....

من نمیخوام برا مردم زندگی کنم ..خیلی وقتا سرکوفت رتبه نشدن از طرف خاله و ... میشنوم میدونم خیر منو میخوان اما خب این حرفا هیچ کمکی ب من نمیکنه . خیلی افراد موفق تو تحصیل میشناسم که الان احساس خوشبختی نمیکنن و برعکسش کسایی هستن ک با ی رتبه معمولی وشغل معمولی تو زندگی از ی کسی ک رتبه بوده جلوترن


+لطفا نمیه پر لیوان رو هم ببینیم

ارزش های خوب ی نفرو فراموش نکنیم ..اینقد روو کنکوریا کلیک نکنید بزارید باخیال راحت و اسوده راهمون رو بریم

++این روزا پر از استرسم ...طوری ک احساس میکنم تپش قلب گرفتم جالب اینجاس ک طبق اون چیزی ک بالاتر گفتم فک میکنن من ی دختر بچه از دنیا بی خبرم ک نباید هیچ استرسی داشته باشم اصن استرس من چی میتونه باشه و تو چرا .. اینجا ی سوال پیش میاد ک منو جز ادمیان حساب نکردند عایا؟؟؟؟؟

از فرط استرس صورتم جوش زده و دلم میخواد تابستون زودتر بیاد ک دوباره از بین برن:|| :( 


تو این سالایی که کنکور داشتم همیشه جای خالی کسی ک منو درک کنه خالی بوده ... البته از حق نگذریم جناب پدر امتیاز بیشتری میگیره تو این زمینه


+++دانی چه کنی ؟ مرا ب من باز گذار....

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۲۹
هانا

1: نامشروط همدیگرو دوست داشته باشیم  :)

2:عزت نفس داشته باشیم یعنی : خودمو همین جور که هستم دوس دارم ضعف هامو میدونم و سعی میکنم جبران کنم اما باوجود اینا از خودم راضیم :)

اینا دو موضوع مهمه ک باعث میشه ما حالمون خوب باشه .

یکی از فانتزیام اینه منم برم تو برنامه های تلوزیونی ب عنوان ی کارشناس توضیحای قشنگ قشنگ بدم:))


چند روزی میشد از بابا مامان دور بودم حسابی دلتنگ.. این وسط شب قبل از برگشتنشون خواهرم اروم ویواشکی دلتنگشونه و بغضش میترکه ..درکش میکنم اما من باید ارومش کنم ...

خونه مامان بزرگ ک بودیم البومای قدیمی رو ورق میزدیم و جای خالی دونفر خیلی ناجور خالیه تو خانوادمون و چقد دلتنگشونیم:(

زندگی چقد زود میگذره .خیلی کوتاهه ...بیشتر مراقب اعمال ورفتارمون تو دنیا باشیم ..و با محبت تر باشیم نسبت ب هم ..هوای همو داشته باشیم ممکنه فردایی نباشه


درسامم عی بدک نیست اونجا که بودم   17ساعتی خوندم  بعد الان دوروزه نخوندم و فردا هم که شنبه س( نگاه بدجنس ب شنبه خخخ)

البته دیگه بماند کلاس زبان نرفتم چون امتحانشو نخونده بودم و برای حفظ آبرو نرفتم:|  غلط کردم نخوندم:(((


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۲۱:۰۹
هانا

 گاهی وقتا هم هست ک دلت میخواد همه مخاطباتو بلاک کنی . 

از همشون ی مدت طولااانی دور باشی بلکه بهمی عایا کسی هم دلتنگت میشه؟ اونقدری مرام داره بهت پیام بده

دله دیگه بهونه گیر میشه گاهی

گاهی وقتام هست دلت میخواد تمام روز رو با شادی برقصی ..خنده عزیزانتو ببینیو کیف کنی

راستی ک چقدررر دنیا کوتاهه و مفت از دستمون میره

دلم خیلی گرفته از این همه بی معرفتیا ازهمه ادما اما سختترش اینه ب روی خودم نمیارم و میخندم و اینجاشه ک سخته ..گاهی دلتو نگاه میکنی تیکه تیکه س در حالی ک همیشه سعی کردی کسی نرنجه دلش نشکنه

چرا اخه 

چرا همیشه من باید شروع کننده باشم ینی میشه ی روز دوستایی داشته باشم ک اونا شروع کننده باشن بدون اینکه کارشون گیر من باشه

دلت میخواد داد بزنی و از همه گله کنی

اما تهش با لبخند همه چیو حل میکنی...



۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۷
هانا

هر چی نوشتم پاک شد خدااا نصییب نکنه:(((


گذاشته بودم هفته ای دو فصل زیست بخونم وچون هرهفته ب یکیشم بزور میرسیدم اعصابم بهم میریخت بعدش تصمیم گرفتم هفته ای ی فصل بخونم تا عید میشه 40درصد و از هیچی بهتره حتما که نباید تا عید تموم بشه صرفا مهم اینه از صفر ب بالای 20برسم فعلن ..همین یخورده که چه عرض کنم لقمه زیااادی بزرگ بود

اخه هر بار وسطای هفته دیگه نمیخوندم درست حسابی ..خوب شد ریشه مشکلم رو پیدا کردم

الانم ی برگ کوبیدم ب دیوار ودرصدای هدفو نوشتم خیلی کار خوبیه از دوستم یاد گرفتم ..ی لبخندم از اینا:) کنارش نوشتم ک با دیدنش هربار لبخند گشادی تحویلش میدم شمام امتحان کنید این لبخند شیکو :))) من ک ناخوداگاه لبخند میزنم بهش

به هیچ مشاوری هم اعتماد ندارم ک گزارش بهش بدم و چک کنه منو تا کمتر بازیگوشی کنم اینقد از این مشاورا خوردم که ب هیچکدوم اعتماد ندارم اخریشم همین افشار...همشون یکی هستن فقط پول میگیرن..من خودم الان ی پا مشاورم ..والا بخدا پر از تجربه و راهکار :|  :))

مشکلم اینه که یروز که بالا 9ساعت بخونم روز بعد ب صفرو یک میرسم ..سیر صعودی نزولی داره چه کنم من!؟؟

+ایا این درسته ک صبحا بزور بیدار میشم:||| ؟؟ نه درسته؟ خدایی این چ وضعیه (راهکارشو دارم اجرا نمیکن م) !!!

جمله های انگیزشی سالای قبلو از رو سیستمم پاک کردمو دیگه هم حسش نیست چیزی بزنم ب دیوار از بس سال قبل گذاشتم الان دیگه خسته شدم...البته دلمم نمیخواد کسی ببیندشون اخه گاها مسخره شدم بخاطرشون :| یا همون نوشته هارو بهم تذکر میدن ..بدم میاد   

++امروز چشام یجوری بود نکنه داره ضعیف میشه ..خدایا خودت میدونی ک از عینک بدم میااااد نذار عینکی شم .فعلن خیلی جوونم :| 


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۶ ، ۲۰:۴۳
هانا