بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۱۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

استرس دارم ...از طرفیم ی خورده (تاکید میکنم ی خووورررده ) دلم قرصه..

ینی تا اخر هفته که نتایج میاد چی میشه! خوشحالم یا ناراحت یا دودل؟؟؟ :) امیدوارم نارحت نباشم لاقل :( بقیه هم همینطور.

بیشتر از اون ذوق دارم ببینم دوستام(واقعی و مجازی) چیکاره خواهند شد:))

++تابستون خوبی نبود راستش خیلی زود گذشت و خب کمی تا قسمتی بیهوده!  بدون مسافرت! مطالعه ی کم! 

شایدم فیلم کم! و با استرس :/ 

شدیدا دلم میخواد مستقل شم..تجربه ش کنم ... خیلییی خوبه:)) از خدا که پنهون نیست،بیشتر از دانشگاه رفتن برای مستقل شدنش ذوق دارم:دی دیروز رفتم داروخونه یه مرطوب کننده بگیرم چند روز ب بابا گفتم همش فراموش کرد 

نمیدونی چه ذوقی کرده بودم و همش ب مامان میگم ببیین چه خوببههه :))) خودم خریدمشااا:دییی.. من؟!!

مث بچه ها:| غذا هم میپزم همینطورم کلی با به به و چه چه میخورمش و همش میگم خیلی خوشمزه س نه؟:)))) (ناموسا هم خوشمزن:دی)

ینی میشه امسال بشه؟؟؟ 

+خدا جون لطفا راه درستو نشونم بده نذار اشتباه برم..🙏🏻


۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۵۸
هانا

جدیدا وقت عصبانیت و حرص خوردم دندونامو رو هم فشار میدم 

حتی اگه تو فکرم ب یه چیز عصبانی کننده فک کنم یا حرصشو بخورم (وقتی ب روژا میگم فلان کارو نکن و بعد زل میزنم بهش و میتونم حس کنم دندونامو دارم فشار میدم بعد به خودم میام و میفهمم باز فکمو رو هم فشار میدم) 

میترسم ی روز دندونام مث تام یکی یکی بپره بیرون:/

خیلی سعی میکنم جلوشو بگیرم و گاهی وقتی متوجه میشم انگشتمو میزارم بین دندونام :| ...

فک کنم ب جای اخم کردن دارم اینکارو میکنم چون از خط اخم بدم میاد و دوس ندارم جاش بیفته..😶🙄 ربطی نداره ولی!

یا شاید دارم جلوی عصبانیتمو میگیرم با این کار...!!!

هر چی هست داره اذیتم میکنه:((


+کنکور نوشت: دارم سعی میکنم مثبت فکر کنم .. 

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۴۷
هانا

این روزا از فرط فکر ب گذشته (کنکور) و خونه نشینی افسرده! و از فکر اینده شدیدا مضطربم...

و خب خیلی وقته منتظر ی عروسی:دی 

که صدای بلندگوهاش گوشمو سر کنه اصن:))) دیدن قر دادنای بقیه:)) لوس بازیای عروس دوماد و کلن حاضر شدن و پوشیدن لباسای خوشگل که منتظر عروسی لن:))) سال قبل شهریور عروسی رفتم:| همون موقع هم نتایج اعلام شد و من وسط عروسی رفتم نتایجو نگاه کردم یادمه بد تو ذوقم خورد اما ب هیچ کجا وارانه (!)سعی کردم خودمو نبازم و دست میزدم و جیغ میزدم و دوپرسم غذا خوردم از حرص... و اما وقتی برگشم بغضم ترکید:/ خب مهم نیس!!! 

خلاصه کارتو که اوردیم کلی بالا پایین پریدیم منو روژا:))) بعدم کارتو اروم اروم در اوردم گفتم خدایا شااام شام 

و بعلههه:)))) خدایا شکرت...:/ برای ی عروسی دق کرده بودم والا :/ 

+یکی از همکلاسیا شوهر کرده و کسی رو دعوت نکرده حالا دوتا از بچه ها کلی فحش دادن وای ب حال هر کی دزدکی شوهر کنه مارو خبر نکنه:))) همه هم تایید کردیم خخخخ

++هعییی روزگار... ینی میشه منم امسال برم دانشگاه؟ این روزای تکراری تموم شن؟؟ خدا یه بارم جای حکمتت برام معجزه کن چی میشه مگه..! 


۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۰۳
هانا

دیروز که از خرید برگشتم حالم خیلی بد بود چون برخلاف سری قبل !! فقط تونستم یه کفش و شال بخرم:/  هنوزم یه سری از خریدا مونده  اما واقعا دیگه حوصله ش رو ندارم-__- گاهی وقتا ی سری چیزا رو برای دانشگاهم بر میدارم ... میترسم یه وقت ...دیشب ساعت های اخر که بازار بودیم گردنم شدیدا درد گرفت ..شک ندارم ارتروز گرفتم :( عضلات گردنمم ضعیفه ! وگرنه چه معنی داره با پیاده روی و ی کیف سبک گردنم درد بگیره:/ در حدی که دلت بخواد گردنتو از تنت جدا کنی:/ 

دیشب ب مامان بابا گفتم قبول شدم شدم، نشدم دیگه نمیتونم !! حتی اگه بخوامم گردنم دیگه نمیکشه:(( گردنم پای کنکور از دست رفت:| 

+توی کوتاهی موی جلوی سر خیلی کارم خوبه:)) واقعا راضیم از خودم:))) کلیپای اینستا که سال قبل دیدم خیلی کمکم کرد#_#(مثلن عینک دودیه:دی)

++عاقا ی سری شلوارا هست فقط با یه تی شرت یا تاپ ست میشن نه مانتو :/ موندم چه مانتویی براش بخرم:/

+++دیشب خواب بازیگر هندی رو دیدم باهاش هندی حرف زدم و از پدر بزرگ خدا بیامرزش تعریف کردم اشک تو چشاش جمع شد وقتی بهش گفتم پسرت خیلی شبیه ش هست:)))))  ی بارم خواب دیدم ب یکی از بازیگرای مردشون گفتم دماغت خیلی بزرگه و بهش خندیدم:/ :)))) اصن ی وضعی:)))

+*+*+ فک کنم ی ١٠روز دیگه جوابا میاد:((( خدایا بسه به خدا:/ خوشحالم کن:|

++++ دوست مجازیم چند روز پیش عقدش بود :) اما خب ماجراهای اعصاب خوردکنی داره :/ از قبلش اهل دوستی بود حالا هم نگرانه دوست قبلیش بیاد پیج شوهرش روپیدا کنه و دردسر شه!ً اول سعی کردم کمکش کنم و ب ف پیام دادم که ب دوس قبلیش بگه دست از سرش برداره اما بعدش پشیمون شدم و با خودم گفتم هر کی خربزه میخوره پای لرزشم بشینه ..میخواستی دوست نشی:/ والااا :| منم حوصله دردسر و مدیونی ندارم!! 


++++گشت ارشاد ١رو دیدم باحال بود:)) برم ٢ش رو ببینم😁 بعدا نوشت: عالی بود:)))) ٣شرو هم میخواممم😂

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۲۲
هانا

صرفا جهت نوشتن!!!

مامان رفته دو سطل گنده سبزی واسه خورشت گرفته و من بدبخت کمرم و گردنم له شد :| خودش که دیگه بماند 

گفتم دیگه من قورمه سیزی علاقه ای ندارم و ترجیح میدم ماهی ی بار خورشتشو بخورم:/ والااا این همه تنوع خورشت و مراحل پخت اسان:دی  گفتم حالم از سبزیای بوگندو (خوش بو بودن:/) بهم میخوره میگه پاک کردنش پیف ولی وقت خوردنش خوب به به و چه چه میکنی:))) 

- دیروز خیلی ذهنم درگیر بود میخواستم بعد ٣سال شاید(!) ب دوستی پیام بدم اما دو دل بودم و مضطرب حتی! رفتم دوبار استخاره انلاین انداختم دوتاش بسیار بد بود:/ حذفش کردم...شاید ی نشونه بود فعلن که کنسل!!

خعل خب بریم سراغ فیلما^^

++ در حال دیدن سریال ١٣دلیل برای.. هستم ! درست مث رمانهای غیر قابل باور و مزخرفه:/ اما چون دانلودش از من نیس و مفتیه تا اخرش رو مخلصم :)) ببینم اخرش چی میشه بلاخره:/!!احساس خاصی بهش ندارم فقط هانا رو دوس دارم:))

 اصلن با روحیات من جور نیس این فیلم, حتی کیسی شبیه خودم پیدا نمیکنم که همزاد پنداری کنم :|فیلمای هالیوودی که من دوس دارم و دیدم اکثرا فانتزی یا تخیلی بودن (سیندرلا ومونت کارلو و مرد عنکبوتی و هری پاتر مثلن) !!

+++ فیلم من پیش از تو رو هم دیدم :) برام جذاب بود چون از دختره خوشم اومد :)) چون اینبار کمی خودم رو نزدیک بهش احساس کردم :)) ی دختر ساده که لباسای رنگی و روشن میپوشه و کلی با روحیه س:)) با لبخند مضحک و دوس داشتنیش مث یه گربه ی ملوس بود:))) وداستان جذابی هم داشت دلم خواست بعدا کتابشم بخونم اما فعلن جرات ندارم اسم کتاب اضافه بیارم هنوز یه عالمههه کتاب رو یرم ریخته که نخوندم :((( ولی مهم نیس پارسال شهریور بود که ی عالمه کتاب خوندم:دی قبلش چیز زیادی نخوندم👀

++++ و دیگری هم فیلم ملی و راه های نرفته اش بود که جز پیش نویسام بود -_- فقط در این حد بگم که از بعد از ازدواج ملی هممشش گریه کردم:((( در حدی که نصفه شبی دماغم هوا رد و بدل نمیکرد  و صب چشام پف کرده بود(!!)و خواهرم فک کرد کسی مرده:/ باورش نمیشد فیلمه :))) ولی ضد حالش اونجایی بود که ب هرکی گفتم، شنیدم: نههه گریه نداشت (اصافه میکند داشتا ولی تا نه در این حد!)! یا: نهه خیلیم مضخرف بود..:| من واقعا از ته دل زار میزدم ینی چی اخه:/(یه چیز میگم شما میخونیدا) من خیلی داغونم :|| و هر بار فیلمو یادم میارم با خودم میگم خب واقعا خیلی گریه دار بود:/ اما ب هر حال این فیلم نکات خیلی خوبی داشت خصوصا دخترایی که میخوان برای رهایی از چنگ خانواده ازدواج کنن! و خب لازمه بگم حالا از میلاد کی مرام متنفررررم همونقدر که از حمیدیان بدم میاد!! 

من دیگه زیادی میرم تو فیلم:/ مدیونی اگه فک کنی برای فیلمای شاد بالا پایین هم پریدم و ذوق مرگ شدم:دی

۱۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۳۲
هانا

گاهی آدم ، کم می آورد ...

خسته می شود و از قوی بودن دست می کشد !

گاهی آدم از تنهایی و بی پناهی اش بغض می کند ،

گوشه ای مچاله می شود ،

زانویِ بی کسی اش را در آغوش می گیرد و دردهایِ چندین ساله اش را از دریچه ی چشمانِ بی پناهش بیرون می ریزد !

کاش میانِ این سکوت و انزوایِ بی رحمانه ، کسی از راه می رسید ...

کسی که تکیه گاه می شد ،

کسی که با لحنی محکم و عاشقانه می گفت ؛

نگران نباش ، "من هستم " !


#نرگس_صرافیان_طوفان‌


اتفاقات زیادیو پیش نویس کردم اما اتفاقات بعدی مانع انتشار قبلی میشد و شاید دلم نمیخواست خاطرات بد رو بعد از خوشی ها انتشار بزنم ...نمیدونم ! ولی درست مث کسی که مدتیه از همه چی دوره احساس غریبی میکنم ب طرز مزخرفی!!! و حتی خجالتی بی علت دارم:/  ..دیگه پیش نویس نمیکنم !:/

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۰
هانا