بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

معتقدم وقت درس خوندن نظم بیشتری دارم و به کارمم میرسم:/

اما حالا سه کار عمده دارم خوردن خوابیدن گوشی :دی  

نه کتاب نه فیلم ..گاهی هم حوصلم نمیکشه بیام وب گردی اخه با گوشی دوس ندارم بیام-_-

همش منتظرم از شنبه شروع کنم :)))) 

اما خب باشگاه رو از فردا استارت میزنم:) 

فیلم و کتاب و گردش هم بمونه همون از شنبه -_-شنبه جان سایه کثیفتو از سر زندگیم بردار:| :))

کامنتا بازه ولی خب مختارید:)


۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۱
هانا

امروز رفتم بیرون برا دکتر قرارم شد نوبت دندون بعدش بگیرم یادم رفت 

بعدشم یه سر مغازه هارو منور کردم :))عاقاا همه چی چرا اینقد گرونه لاک سال قبل همون مارک ٦تومن الان١٠ منم نمیتونستم نخرم که:/ ٤تا شد با صرفه جویی -_-

ادکلن گرفتم ..که نیم ساعت طول کشید شایدم بیشتر از بس بو کشیدم دماغم قاطی کرد دیگه با نام خدا مثل همیشه انتخاب اولو اوردم😂 :))) با رایحه یاس میخواستم تموم شده بود :( شاید بعدا گرفتم.. قیمت های اینام گرون شده مثلن فک کن عطره ٨٠تومن الان شده١٧٥ :/// سعی کنید عطراتون دیر تموم شه خخخخ

سال های دور میام اینو میخونم ینی وضعیت دلار و ریال و ایران چطوره؟؟؟الله اعلم 

خلاصه خوب بود خیلی وقت بود بازار نرفتم

اع راستی !!مردم هم چقدر عوض شدن راستش از بس همه ارایش داشتن من خجالت کشیدم که ارایش ندارم -__- معذب بودم !!دنیا برعکس شده:دی 


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۲۲:۴۷
هانا

امن ترین جای دنیا در حال حاضر برای من وبلاگِ عزیزمه 

جایی که ادماش فهمیده ترن ..الکی قضاوتت نمیکنن و مهمتر از همه مهربونن :)

دیروز به اندازه یه عمر با ارزو حرف زدم و از اتفاقتی که این مدت افتاده بود گفته خاطرات روز عروسیشو ..خونشو نشونم داد ووو کلی سرحال اومدم واقعا

شب هم مهمون داشتیم ..فاطی میپرسید باشگاه میرم یانه منم حس ورزشکاریم گل  کرد هر تابستون میررم:)  اصرار داشت با من بیاد باشگاه میگه تو ماشین داری کارمون راحته!..کاررمموووون!!!!  :||همینقدر رک که احساس کردم منو بخاطر ماشین میخواد و همینطوره خودشون هم ماشین دارن هم گواهینامه هم دو عدد داداش بخور بخواب:/  ناموسن چرا کنه هستی اصن من پیاده میرم:| خیلی تنبلیم میاد برم دنبالش وبعدم برسونمش !خونشون دوره از ما  ...ادمارو توی رودربایسی نندازید:|  خصوصا اینکه قصدش فقط این بود حمل ونقل خودش اسون شه !!!!!!!! ولی خب اوردن بردن بهونه امه کار راحتیه به هر حال ! ولی دلم نمیخواد اونجا اشنایی ببینم میخوام ذهنم رها باشه حوصله ش رو ندارم :/  چیکار کنم؟؟؟ 

خودمم هنوز امادگی ندارم کلی کار دارم فک کنم باید دست به دامن برنامه ریزی بشم کتاب فیلم دوستام وبلاگم مهمونی و دورهمی ها اووووف -__- 


۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
هانا

باروش سخته برام یک ساااال گذشت که نوشتنش چیزی نیست اما وقت زیادی یه عمره اصن:دی

درست برعکس سال قبل بودم 

تمام حس های خوب رو قبل امتحان داشتم و دست توی دست خدا خوابیدم وصبحم رفتم سرجلسه اروووم و بی استرس تقریبا .چرا؟ چون من نتیجه و مخلفات رو به خدای بزرگم سپرده م و هنوزم تمام امیدم به خودشه 

خدارو شکر از سال قبل بهتر بود ..و اون چیزی بودم که توی سنجش بودم تقریبا! امیدوارم از دوستام عقب نمونم این تنها چیزیه که براش یخورده استرس دارم ...شماکه دورین هرررچی هم قبول بشین دخلی به من نداره اما خوشحال میشم اینو واقعا از ته دلم میگم حتی اگه همکلاسیامم ازم دور بودن هرچی میاوردن باز مهم نبود اما حالا متاسفانه از مقایسه بقیه ترس دارم دلم نمیخواد قضاوت بشم یا مامان وبابا توی دلشون بگن خوش به حال اولیا فلانی ...همش احتماله ها فک نکنید ریدم:| :دی

فقط دارم افکارمو خاالی میکنم :) ببخشید خلاصه ..چاردیواری است دیگر:دی

چون حالم یه جوریه انگار توی خلا هستم و حس حال پاسخ گویی وحتی حرفای عادی رو هم با کسی ندارم 

کجا بودم؟ اها

خلاصه که شدییییدا معتقدم خدا به هرکسی که بخواد میدهد وکسی مانع رحمت خدا نخواهد بود اگه بخواد :) پس نتیجه هم دست خودشه و هر چیز صلاح بدونه به من میده ومن تمام سعیم اینه تسلیم وراضی باشم 

و هرکی بپرسه چچطور بود میگم توکل به خدا :) 

من امسال نمیگم همهه اما بیشتر تلاشمو کردم و همش به خاطر خوشحالی خانواده و بعد خودم بود ...و چون از خودم راضی بودم استرسی نداشتم ..دوم اینکه استرس ندارم چون استرس واقعی برای نتیجه نهایی هست نه حتی رتبه!!! بله!


در این راستا از پدرو مادرم ..حتی از خواهرم که خونه رو اکثر اوقات به مقصد خونه مادربزرگه ترک گفت تا من راحت باشم ومشاور ومعلم زبانم و شما بچه هایی که این مدت کنارم بودید انرژی میدادید ودعا کردید خیلیییییی خیلییییی سپاس گزارم 

ایشالا خدا جواب دعای خوب همه رو درحقم بده اصن به خاطر گل روی این ادمایی که دعام کردن ..خدایا روشون رو زمین ننداز ودعاشونو مستجاب کن :دی

..دیگه نمیخوام پدر ومادرم وعذاب بدم و بمونم واسه همین از خدا میخوام که بهترین راه رو پیش روم بذاره ..

باتشکر :)

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۳:۴۹
هانا

خفتگان را چ خبر از غمِ شب بیداران؟


اینو گذاشته بودم برای شب کنکور اما  امشب مطمئنم زود خوابم میبره ..امیدوارم:)  

یادمه سال اول کنکورم یه عااالمه گوسفند شمردم اما خوابم نبرد همه چی شمردم  حتی ستاره اما دریغ ...

کنکور مثل شکلات تلخ میمونه سال اول تلخیش (درصدش)کمه مهم نیست ..سال دوم تلخیش وحشتناک بود ...اما امسال به اون تلخی عادت کردم وسعی کردم دوسش داشته باشم و شاد باشم همین :) و تقریبا موفق هم شدم ! نتیجه میگیریم سال سوم کنکور دادن یخورده اوضاع بهتره ..عادی میشه :دی

اما دیگه بسه ناموسن :|


سخته بخوام از عصری دیگه نخونم ..من به دیقه 90خیلی معتقدم :دی 


ظهرم یه خورده پیاده روی برم و اینا 


این اخرین کنکور نوشتم خواهد بود ..اخررریششش ..انشالا...


خدا جون دست توی دست و تو میذارم و میرم سراغ کنکور و مطمئنم موفق میشم  

 

پیشاپیش ممنون که دعا میکنید


انتشار چند ساعت بعد...  :) 



++بعدا نوشت : رفتم محل کار دختر عمو به هنر جو هاش نگاه میکردم وخلاصه حال وهوای تابستون بود ومن هنوووز باورم نمیشه دیگه تموم شد ولازم نیست درس بخونم :)) معلم زبانم هم گفت بسه دیگه هنوز کتاب دسته گفتم نه بابا اینو اوردم رفع اشکال :)) لعنتی وقتی داشت توضیحشون میداد گفتم اسگل تو که اینارو بلد بودی چطور مشکلشون داشتی به این اسونی:||| احساس میکنم ابروم رفت البته خودش گفت بلده اما میپرسه :دی

ینی میشه رتبه ام نزدیکای هزار بیاد؟؟ اَی خِـدااااااا امیدوارم رویا پردازی نباشه البته به دو سه هزارم قانعم 5هزارم خوبه! :| تا صبح نره بالا تر صلوات:| ولی خب اون هزار اینا اگه بشه دندون:دی نشدم اصراری ندارم چون خیلیااا بهتر از من خوندن و کتابا وتستا رو قورت دادن!!!!! نشد میزارم پای حکمت خدا 

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۵
هانا

چرا خودت را نمی‌بخشی و به خودت یادآوری نمی‌کنی که همیشه بیشترین تلاشت را کرده‌ای؟ 


انسان‌ها این حق را دارند که به تدریج کامل شوند.


 لازم است گذر عمر، چیزی جز موی سفید برای ما به ارمغان بیاورد... 


ایمان:)


+یه عالمه خاموش بقیه رو دنبال کردم باس سر فرصت تکلیفو روشن کنم:)) خلاصه دنبال کننده خاموش اگه دارید و من روشن نیستم بدونید منم :دی

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۷ ، ۲۱:۰۹
هانا

خب 

اینقدر انژی مثبت داشتم تا رسیدم لباسامو عوض کردم پریدم از حسای خوبم بنویسم

اول اینکه حرف زدن با مشاور خیلی خوبه :)) 

رتبه کارنامه م رو دید گفت اگه غلطات رو کنترل میکردی خیلییی کمتر میشدی وبا سند ومدرک بهم ثابت کردو قانع شدم:) 

منم خر کییییف ..که چ خوووب :دی

بعدشم گفت مطمئنم تو میتونی ..لیاقتش رو ..شخصیتش رو داری  ...

بعدم گفت هر وقت دیگه لازم بود حرف بزنیم من هستم 

برا انتخاب رشته باس چند روز قبل تر برم پیشش ...

در کل شاید گاهی نارضایتی بوده اما خوب بود درسته گاهی میگفتم شانس ندارم اما خدایی ش بهتر بودم از سال قبل ..

میگفت یادته اون روز اینجا حتی اشکت درومد باهم حرف زدیم اروم شدی ..|: اخ که چه قد خجالت کشیدم یادش مونده اما بروی خودم نیاوردم :|| 

کباب شدم اون لحظه برای اون روز خودم :)))


خلاصه که پر انرژی بخونیم تا عصر 5شنبه 

امشبم یه فوتبال ناب ببینیم  از رونالدو جون که طرفدارشم اما دلم میخواد ایران ببره چیزی از ارزشهای رونالدو کم نمیشه:دی


پریودم نشدم بدرک فوقش قرص مسکن میخورم اصن در فکرش فرو نمیروم :) بعله وی بسیار جو گیر و سرحال بود 

البته مامان یه اسپرین بهم داد بخورم گفتم نکشیم مادر مطمئنی ؟؟ گفت ببند فقط بخورش:| :)))))) 


تخمین نزنید تکرار میکنم :))

اخ جون جمعه کنکور داریییم تموم میشه میرههههه :))))) 

دست مشاورمم درد نکنه..کم کاریاشم چشم پوشی میکنم  اگه رتبه متبه ام خوب بیاد:دی

خدایا خودت کمکم این دیقه نودی ضعفارو برطرف کنم


مرسی که هستین:) التماس دعا ^^


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۷ ، ۲۱:۰۰
هانا

 فکر این سیکل لعنتی که هنوز منو منتظر گذاشته وتکلیفو روشن نمیکنه کمی ذهنمو درگیر کرده  ..ظهر کمتر از همیشه ناهار خوردم و بعدم همونجا بغضم ترکید گریه سر دادم  :| 

بهترم اما انگار یه خورده ش مونده :/

امتحان سال 96 رو امروز گرفتم تا الان اما فقط عمومی ها ش!  تازه اونم بزور ذهنمو معطوف کردم روی سوالا یذهنم همش میپرید رو مسئله صبح با خواهر وخب یه خورده خصوصا عربی وزبان درصدم داغان شد (20 درصد:|| :(( )احتمالا خارج رو فردا برم کتابخونه از خودم امتحان بگیرم ..

اوووووف لعنتی در عین اینکه مطالبو خوندم اماانگار یه چیزایی کمه و میترسم سوالایی بیاد که ندونم

باید لغات ورامر زبان ولغت وتاریخ ادبیات و دینی پیش رو مرور کنم + یه چیزایی از زیست وشیمی وفرمولای ریاضی وچگالی فیزیک (چه کم پشت:دی)

مغرم درحال انفجاره :||||||||| یه صدایی از ته دلم خفه شده انگار  ...خدااااا پلیز هلپ می-__-  

امروز همش تقصیر خواهرم بود بیشتر حال بدم ..کصافط :| :(((( 

امروزم قراره یه جلسه با مشوار داشته باشیم ببینیم چی میگه...شک ندارم همه میگن خوش به حالت استرس نداری :| 

+++برای کنکوریا

تخمین رتبه ها خیلی کصافط وخرابن استفاده نکنید هربار یه چیزی میده مث من اعصاب وروان تون رو به هم میریزه

دو روز اخر سعی کنید نه اخبار اینا بببینید نه تلفنی با کسی صحبت کنید

چهار شنبه ساعت 7و نیم هم شبکه اموزش ایمان سرورپور رو ببینید حالتونو خوب میکنه :)

اگه  تپش قلب اینا دارین پروپانول بخورید شبا یک عدد.. مضر نیس ...قرص ویتامین ب کمپلکس هم خواستید بخورید خوبه :) میگن سرحال میاره .


۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۷ ، ۱۸:۲۰
هانا
واویلا لیلی کنکور داریم خیلی:| 

بچه ها ریلکس باشید و ارام ارام بخوانید جوری که انگار جمعه ازمون قلم چی یا سنجشه:دی

فوقش شماهایی که سال اولتونه باز میمونید ..خیلی طبیعیه :)) شایدم زد وگرفت و رفتید:)) دست خداست همین :)

خوب امیدواری دادم یا گند زدم:)) ؟

منم فوقش یا میرم یا میرم!! :||| چون هیچ رقمه دلم نمیخواد بمونم ولی امکانش هست زد وخورد وموندم:|| خیلیم ریلکس

اخ جوووووون هفته دیگه این موقع ااازااددممم(یم) ...رهااااا....وشاید از بیکاری در شرف مردن :))) اون گوشه موشه ها به کارامونم میرسیم

:||||

زوده براجشن گرفتن یا چی؟! ://  :))))



دو باره کامنت رو بستم میگم نکنه کسی نظری داشته دلش خواسته بنویسه دریغ کردم:دی  


۸ نظر ۰۳ تیر ۹۷ ، ۱۴:۴۵
هانا

درسته به تخمین رتبه سنجش تقریبا اعتماد دارم اما از دیروز مثل خوره افتاده به جونم نکنه بیشتر شه 

ینی میشه کمتر شه ؟

بهتر میشه ؟

وهی میگم رتبه من از فلانی بهتر میشه ینی؟ ممکنه؟ خب لعنتی بهش فکر نکنننن اصلن کار خوبی نیست !


دیشبم خواب دیدم امتحان شیمی داریم به جا خودکار قاشق دستمه :|| نخند عاقا :|

خدایا خودت بخیر کن -___-


۰۳ تیر ۹۷ ، ۰۸:۲۶
هانا