بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

دوستت دارم من!(خواندن ارشیو قدیمی)

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۱۱ ق.ظ

چقدررر من مظلومم اخهههه 

اینقدر حس خوبی ب خودم دارم که نگو (خودشیفته شدم:))) ) 

گوگولییی تو چقدر بزرگی ! چقد با وجود سختیا خودتو بالا کشیدی (ینی تحمل کردم و شکستو تبدیل ب شادی کردم!) 

من بهت افتخار میکنم:)

چقدر سختی کشیدی ولی همش تموم، همش خاطره شده!!! چه قد دوس دارم لحظاتیو برم گذشته رو سفر کنمو و خودمو بغل کنم بگم کمتر سخت بگیر بچه:))

کنکورو خاطرات تلخ و شیرین ! درسته از کنکور متنفرم اما دلم برای خودِ کنکوریم تنگ میشه ب هر حال:/

دلمم برای کامنتای تک تکتون تنگ شد:( چرا نیستین:(

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۰
هانا

نظرات  (۶)

من هستم به‌خدا:) ببخشید که چراغ‌ خاموش و باتأخیر می‌خونمت ولی:)

پاسخ:
خواهش میکنم عزبزم منم خودم با تاخیر میخونم:))) ولی فک کردم شما نیستین کلا! :دی 
مرسی ❤️

=)))))) راضیم هیچی نخوندم و بدم تموم نشد برام

چه دوستای خوبی اینجا پیدا کردم و الان اصلا هیچ خبری ازشون ندارم غیب شدنااا:(

امیدوارم وبلاگ فراموش نشه....

اون زمانو منم بودم دوره ی خوبی بود =))))))

پاسخ:
اوهوم:))) چه بد :(
کمرنگ شدن بدتر از فراموشیه:(
خیلیییی:)) من عاشقشم

ممنون خوبم :) 

تو هم مراقب خودت باش 💜

آره منم دلم برای اون روزا تنگ شده :(

پاسخ:
خداروشکررر
چشم:)
هق هق حتی:(

دقیقا منم حس مظلومیت ب خودم داشتم :)

کاش همیشه وبلاگ و اینا میموند 

این اینستاگرام و اینا منو خیلی مشغول خودش میکنه 

واس همین یادم میره بیام اینجا 😔

پاسخ:
اره واقعا:)
اوهوووم ...
ای بابا چه بد:( منم یادم میره ولی دارم سعی میکنم بیشتر بنویسم که یادم نره

چقده من این قربون صدقه های خودمون برای خودمون دوست دارم اخه =))))))))))

کنکورررر :))))) خداروشکر که تموم شد واقعا اما من دلم برای اون استرسی که داشتم تنگ نمیشه لامذهب نه درس میخوندم نه بیخیال میشدم چه اوضاعی بود.

بیان خلوت شده واقعا چرا؟؟

پاسخ:
لامصب خیلی خوبه:))))) 
اره صد البته که شکر که ازش رد شدیم و واقعا مخرب بود برای روحمون ولی خب دلم برای خودِ اون زمانم تنگه اینکه چقد نادان و خنگولانه و امیدوارانه درس میخوندم و استرس داشتم:)))))) بخدا که ارزششو نداشت:))) اره ورنه که اینقدر پشت کنکور نمیموندم:/ هههههه

حیف ب هر حال .. داشتم فک میکردم اگه قدیمتر بود الان با همه ی دور تلفنی حرف زده بودم:)) ولی در حد کامنتی موندنو رفتن حتی ..محافظه کاریا بیشتر شده .. و اینکه خب میرن دنبال زندگیو اینجا خاموش میشه و تنبلیشون میاد :/ مث خودِ من که ی مدت میرم یهو :/

وبلاگ ی زمانی خیلی پرشور بود و خداروشکر منم اون دورانو بودم:)

خوندن پست های قبل ، تغییرات و حتی کامنت ها یه احساس عجیب خوب و گاهی دلتنگی بهم دست میده ..

خوبی سلامتی ؟

نیستی چرا؟

راستی سلام :)

پاسخ:
سلااام
اره واقعا حس عجیبیه
مرسی فدات شما خوبی ؟ پرستار جونیمون مراقب خودش باشه حتما :) دیشب پستاتو خوندم لایکیدم:))
والا میام ولی تنبلیم میومد بخونم که دیشب تنبلیو گذاشتم کنار و بچه ها رو تقریبا خوندم 
از اینکه کسی نیس دلم میگیره یخورده دلم هوای وب های قدیمم رو میخواد که معاشرت داشتیم 
اما امسال میخوام بنویسم زیاد، اگه باز سرم گرم نشه و تنبل نشم:/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">