بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

چشم از پنجره بردار منجی در آینه است

دوشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۳۷ ب.ظ

خیلی دلم گرفته 

تصمیم گرفتم دوباره برم خوابگاه ! قبلش خواستم ب حرف مامان گوش کنمو و خودم با ماشین برم بیام! 

بعد که دارم میسنجم فایده نداره! من تشنه ی استقلالم تشنه مستقل شدن یخووورررده ازادی!!

بعد اینجا بمونم نقض موجودیتمه حتی:))) 

شاید باورتون نشه مامانم بدش میاد من گاهی اوقات لاک میزنم و لاک ب ناخن میرم دانشگاه:/  قرن ٢١ :/

حالا اینو گوش کن:| لاکام رو جمع کرد قایم کرد:||| خیلی ناراحت شدم گریه کردم نصفه شب ! گفت خواهرت مدرسه میره تذکر میدن تو هم دانشگاه ، زشته دخترم! ب بهانه خواهرم در واقع برای دوتامون توجه کن؟ منو با ی بچه١٣ ساله مقایسه کرد! هه:/ 

بعدش اهمیت ندادم و دیروز رفتم سراغ کمد ها و پیداشون کردم و رنگایی که دوس داشتمو اوردم تو جعبه م گذاشتمو قفل کردم:/ بله من دیگه یه دختر نوجون احمق و دست و پاچلفتی نیستم که هنوز نیاز ب مراقبت داره! بعدم دست و پامو مزین ب لاک قرمزم کردم^^ حالم خوبه:)) 

من گاهی اوقات برای دل خودم میرم یونی ارایش ملایمی دارم مقابل بقیه ملایمهایی که دیدی من سوتفاهمم چون اصلن همونم ب چشم نمیاد! ی روز هم نه فقط رژ! حالا خدانکنه یخورده رنگش ب چشم بیاد باز غر غر های مامان عزیز:/ درسته با خنده و عجله میرم و گوش نمیدم ولی واقعا من مقابل بقیه دانشجوها مثل دخترای  دهه ٥٠-٦٠ میموم و اونام که ٩٠ :)) اینو دختر عموم هم گفت حرف من نیس! :/ البته خداروشکر مامانم از اونا نیس که دم ب دیقه گیر میده گاهی :/

نتیجه اینکه خوابگاه گزینه مناسبیه.. هر چند یکوچولو سخته و خونه ی چیز دیگه س!

مامان من معتقده دنیا خیلیی کثیفه و همه خطرا منو تهدید میکنن و همشش نگرانه فکر میکنن من خیلی ساده م حتی خودشو با من مقایسه میکنه ! میگه من ٢٠ سالم بود فلان خب دخترای ٢٠ ساله قدیم با ٢٠ ساله الان فرق میکنن ب نظرم فهمیده ترن ینی چشمو گوششون بازه:دی مثلن دختر ٢٣ ساله دهه ٥٠ یا ی دوستت دارم خر میشد با ی لبخند چه میدونم..! اما الان اینطور نیس! من ساده نیستم -__- 

میبینی خواسته ها و ازادی های من چه قدررر کوچیکن؟ مامان میگه حتی با دوستات جایی نرو بازار نرو فلان زمونه ی بدی شده!

کنسرت رفتن دوستا و سینما رفتنشونو نشون مامان بابا بدم میگن اینا میرن درس بخونن یا یللی تللی-__- نمیشه که تمااام مدت درس خوند که پس زندگی نکرد؟!

میخواستم ذهنشو باز کنم..که جا برا خودم باز کرده باشم:)) فهمیدم نووچ فایده نداره بهتره تنهایی حالشو ببرم

فهمیدم لازم نیس همه چیو باهاشون درمیون بذارم :( تقصیر خودشونه:/  مگه من چند بار دیگه ٢٠ سالم میشه!!! ها؟!

تاو وقتی با خانولده زندگی میکنیم ازادی نقض میشه و تحمل نقض ازادی هم سخته.. اینو ی جا خوندم راهشم درس خوندن و دور شدنه

کاش بشه برا ارشد بورسیه بگیرم ی کشور دیگه.. یکی از رویاهامه:) 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۰۱
هانا

نظرات  (۳)

مادر و‌ پدرت کلا چون بچه هاشون رو خیلی دوست دارن روشون حساسن ، بابای من یه گیرایی بهم میده که اگه بگم شاخ در میاری:)) مثلایه بار می‌گفت زیاد تو آینه نگاه نکن :)) ای خدا 
پاسخ:
چه جاالب ب منم میگفتن قبلن:))))) 

 خدا رو شکر کن عزیزم ، مامان من یه ده لولی سخت گیر تره 😁
هر چند ک من سخت گیراش رو دوست دارم (:
پاسخ:
غرغراشو دوس دارم :)) مادر است دیگر ..
ولی خب دختر ازاد درونم دلش میخواد سرکشی کنه:))
حس کردم این پست رو خودم نوشتم :)
پاسخ:
سمااانه:)
اخ چه خوب درک میکنی:/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">