بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

!im fine..just not happy

شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۰۱ ب.ظ

هر چی ستاره روشن شده تلنبار شده ونخوندم

شدیدا در همه کاری تنبل شدم 

همههه کار ...!!!! حتی رسیدگی به سر ووضع خودم... شاید باورت نشه ولی امشب باز خواب دیدم  خواب بدی بود ! درمورد رتبه :||| برخلاف روزهای قبل دلم میخواد هرچه سریع تر بدونم چند  شده! توی برزخم انگار...انگار نه دقیقاا!!!!!


درسِ امروز:

روژا رو میرسونم کلاسش ..از خیابونای فرعی رفتم که ترافیک نمونم ...رسیدیم ب مکان مورد نظر با چشم تا دم کلاس همراهی ش کردم وگازشو گرفتم!

وسطای راه ماشین جلویی خیلی تند رفت جلو ویهویی وایساد منم ب گمان اینکه جاده باز شد راه افتادم ..نزدیک بود بکوبونم توی سپر که ماشینو چند سانتی متریش ترمز کردم و ماشین با صدای لاستیکا استپ کرد :|| و درست چند لحظه بعد تقققققق یه صدای بدی اومد ..از ماشین من بود فک کردم در ثر شدت ترمز لاستیکم ترکید 

داشتم دیوونه میشدم.اما وقتی برگشتم ونگاهی به پشت سرم انداختم با صورت راننده مردی مواجه شدم که رنگش پریده بود وبا بهت منو نگاه میکردکارد میزدی خونم در نمیومد..چرا که شلوار ورزشیم یادم افتاد ! حتی نمیتونستم برم پایین ببینم خسارتی زده یا نه ://///  تا خود خونه با شک رانندگی کردم:/ پیاده شدم ..نگاهی به سپر انداختم که جای ماشینش روش افتاده بود اما خداروشکر سپر نترکیده بود! 

اما بدبختی اونجاس الان پیش خودش فک کرده منگلم که حتی پیاده نشدم ببینم چی شده ! یا فک میکنه چون دخترم ترسیدم :||||| مورد دوم بیشتر منو عصبی میکنه!

توی پرانتز بگم من هیچ حوصله حاضر شدن نداشتم (کار همیشه اس البته وقتی بدونم تمام وقت توی ماشینم!) وقتی قراره با ماشین برم بیام شلوار رسمی بیرون رو نمیپوشم و فقط یه مانتو شال میپوشم میرم -__- مامانم همیشه متذکر میشه دختر شاید اتفاقی افتاد مجبور شدی پیاده شی!! لباس حسابی بپوش برو بیرون ..! اینبارم مث همیشه صدای مامان توی گوشم زنگ خورد توجه نکردم ! گوشیم روی تختم بود نگاهی بهش انداختم ..نمیبرم واسه چمه!؟ 

باز صدای مامان:)) اینبار گوش کردم و گفتم شاید نیاز شد ضروریه :|  باخودم فکر میکنم اگه گوشی نمیبردم حتما ماشین داغون میشد دستمم جایی بند نبود!


موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۶
هانا

نظرات  (۹)

آره :))
پاسخ:
:))
۰۸ مرداد ۹۷ ، ۰۲:۳۰ آنیا بلایت
*در انتظار جلسه‌ی نهم رانندگی با این پست مواجه می‌شود و دچار تشویش مرگ آور می‌شود و خودش را جای هانا می‌گذارد که همزمان با سه فوبیای آنیا بلایت روبه‌رو شده است:  شلوار خانگی در جایی غیر از خانه ، بیرون رفتن بدون گوشی و ستاره‌های تلنبار شده*
:))))) 
من احساس می‌کنم اگه بدون گوشی بیرون برم بین راه یکی میدزده من رو و تا ابد هیچ‌کس از سرنوشتم با خبر نمیشه :))) هیچووووقت بدون گوشی بیرون نرو:)))
+ میشه منم گواهی نامه بگیرم و مثل تو خفن طور از پس این چیزا بر بیام؟:)))
پاسخ:
عزیییززمم ایشالا موفق میشی و شیرینی ش رو بعمون میدی:))
چه جالب چیزایی که فوبیای تویه برا من عادیه البته غیراز ستاره ها :))
من با گوشی برم بیرون حس میکنم میخوان کیفمو بدزدن همیشه از این میترسم:/ خیلی در بند گوشیم نیستم خیلی کم پیش میاد باخودم ببرمش بیرون!!!! ولی لازمه واقعا:دی چشم:))
شککک نکنن :)حتی بهتر از من;)
مکالمه‌ی من و مامانم بود یه جورایی :))
پاسخ:
جدی! ینی توام؟ :)))
هانااا (((: با شلوار ورزشی (((:

پاسخ:
یاسمییین ارررههه:)) -__-
هانا من تو‌کف تولدم:|||||
پاسخ:
عزیزم:)) :*
تولدم خرداده اما توی شناسنامه تیر ماه ثبت شده:)) به همین سادگی و خوشمزگی:دی
به خوابا زیاد اهمیت نده :)
واییییی میدونی یه بار یه اتفاق اینشکلی واسم افتاد!با این تفاوت که من تو ماشین خواب بودم و دوستم رانندگی میکرد یهو یه صدای گوش خراش اومد و من از خواب پریدم!(حالم خیلی بد بود،اومده بود دنبالم که برم خونه شون بازم بخوابم و استراحت کنم و اونم یه مدت طبیبم بشه)
شلوار صورتی از این شلوار دامنیا و یه مانتو گلبهی حریر و یه شال که بهتره راجبش نگم.!
تو پایین نشدی اما من پایین شدم و حس داغون شدن اون لحظه بهم دست داد که یادم افتاد چه استایل مناسبی دارم D: تابو شکنی کردم با اون لباسا و فیسم.
پاسخ:
اوهوم درسته ..!
واااااااییی چه بددد:))) 
میفهمم -___-
 ادد اون موقع که من لباس مناسب ندارم باس اتفاقی بیفته! بقیه مواقع که رسمی ترم همه چی خوب پیش میره:/
فک کردم فقط من اینطوری بیرون میرم:دی
ناخودآگاهت درگیره خب... و طبیعیه...

منم تو فکرشم، قرار بود نتایج استخدامی هفته اول مرداد بدن و هنوز ندادن :|
پاسخ:
لعنتی...:(

کارشونه اصن انگار میخوان برنده رو اعلام کنن هی لفت میدن و عقب میندازن!! یه لحظه از فکر نتایج خودم دلم ریخت:/
 ایشالا که نتیجه خوبی بیاری بری مشغول شی:)
پس چیزی نمونده. 
بهش زیاد فکر نکن :*
پاسخ:
خیلی فکر نمیکنم اما هی خوابشو میبینم:| شایدم ناخوادگاه فکر میکنم!!! 
عزیزم...
کی نتایج رو میدن راحت بشین؟
پاسخ:
:*
نیمه دوم مرداد-___-

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">