بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

مغزم پرحرفی میکنه-_-

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۴۴ ب.ظ

توی مغزم کسی زندگی میکنه انگار که وقتی هیجاناتم تخلیه نمیشه ..خفه میشه!! خودشو ب این در اون در میزنه تا خلاص شه ونوشتن تنها راه نجات دادن خودم و صدای درونمه 

نمیدونم اما افسار افکارم از دستم دررفته ! 

فضای خونه ی جور رنگ و بوی کهنگی داره ..انگار نه انگار که 3روز دیگه سال تحویل میشه هوووووف 

پر از حرفم ...

دلم میخواد از فضای مزخرف اینروزا بگم ..که هیچ رنگ و بویی از عید نداره  

دلم میخواد برم ...دور بشم از اینجا  ...خیلییییی دور

دوس دارم ی راه طولانی رو نامرئیقدم بزنم ..بدون این که کسی منو ببینه ازادانه برم 

 بالا سر ماهی فروشا بایستم و ماهیاشونو نگاه کنم 

برم وکنار مادر ودختری وایسم که دارن با ذوق و کمی عجله لوازم عیدشون رو میخرن ...

دلم میخواد برم وتوی هیاهوی این روزای بازار گم بشم 

چقدر دلم هوای یه حال خوش رو داره ی حس ناب از خوشحال بودن همه اعضای خانواده 

چقدری میشه که ی عروسی نرفتم ....

چقدر دلم ..جسمم و روحم طالب هیجانِ ..خندیدنای از تهـِ تهِ دل (نمیدونم چرا نمیتونم بخندم ..حرفای احیانا خنده داری که بقیه قش قش بهش میخندن برام بی نمکه ) ...تپیدن قلب از شدت خوشی وهیجان ...بم شدن گوش بخاطر ولوم صدای بلندگوی تالار عروسی 

همش تو سینه م حبس شده و نمیدونم چطور دارم تحملش میکنم 

اما خیلی سنگینه 

پ ن:(حرف عروسی شد :) ...دوستم بزودی عروس میشه بخاطر خیلییی دور بودن نمیتونم برم خدایا خوشبخت بشه خیلی براش خوشحالم خوشحالم که خوشحاله ) 

 

من خسته م ... درست مثل ناخدایی که توی توفان تمام مدت دعا کرده وپارو زده 

 

+توی فکرم ک اینجا یه موضوع دیگه اضافه کنم ...ی چیزی مثل ادب از ک اموختی ؟ از بی ادبان 

بنویسم از تمام درسهایی ک میگیرم از رفتار های غلط دیگران از رفتارهای پدر و مادرم حتی! بلکه خودم در مورد بچم تکرارش نکنم ! در مورد همسر تکرار نکنم !درمورد فرهنگِ غلط تکرار نکنم تا انجا که بتونم.

 

وقتی ک مطالبمو انتشار نمیدم درست مثل حرف نگفته باز میمونه سرِ دلم ...

 

۹۶/۱۲/۲۷
هانا

نظرات  (۳)

اینجا توی خونه ی من هم اینگار نه اینگار که سال جدید داره میاد!
نمیدونم به خاطر چیه...
اگر اینجاهایی که گفتی رو خواستی بری منم صداکن بیام:))
دوستت خوشبخت شه و زندگی سرشار ارامش^^
تجربه ها هرچه قدر هم تلخ باشن ته مزه شون شیرینه!واسه همین خوبه منتشر و نگهداری بشن.
این حس انتشار ندادن مطلب واسه منم ایجاد میشه.بعضی چیزا که پیش نویس شدن اینگاری زخمن رو دل و قلب ادم...
خوب باشی همیشه.
پاسخ:
اصلن اینطوری خوب نیست..:(
خخخ خوشحال میشم:))
مرسی عزیزممم:*
اوهوم....
ممنونم تو هم همینطور:)
بخاطرِ کنکوره... درست میشه :)
پاسخ:
کنکور..-___-
ایشالا:((
احساس میکنم اثرات کنکور لعنتیه درست میشی منم همینجوری بودم پارسال:)))
موفق موفق موفق😍🙏🙏
پاسخ:
:(( 
خیلی خیلی ممنووون❤️🙏🏻

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">