و خدا رحم کند این همه دلتنگی را...
امروزم گذشت...
البته کم کم فردا داره شروع میشه ..
کمی خسته م شایدم بیشتر نمیدونم (حالا این لوس بازیا چیه دراوردم نمیدونم :/)
امشب دلم درد و دل خواست
میترسم از زندگی ک هر بار ی چیز غافلگیر کننده برات داره میترسم چون مرگ جوونها زیاد شده ..توی دلم هربار یاد اون دخترا میفتم همش میگم الهی بمیرم براتون چقد سخته بی پدر بودن بی سایبان بودن
خدا همه پدرا رو حفظ کنه برا خانوادشون
این اخر زمان ه چرا ک جوون ها بیشتر میمیرن ...کاش من سالهااای خیلی پیش ب دنیا میومدم ک مرگ و میر شاید کمتر بود اگه بود پیرتر ها بودن ن جوون هایی ک با ی عالمه ارزو زیر خاک میرن
بغض دارم
اسمان دلم ابریست و قصد باریدن اما..ندارد
میترسم خدا ...میدونی هربار ک قران گوش میدم اشکم سرازیر میشه نمیدونم چرا ..
خدایا امشب اغوشت را ب من میدهی ؟من بغض کنم و تو نوازشم کنی ..من صدایت کنم و بگویی جان دلم نترس .خدا جانم..دلم اطمینان میخواهد و اندکی ارامش..
خدایا مراقب همه ی پدر و مادرا و عزیزانمون باش امین🙏🏻
التماس دعا🙏🏻