بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۱۲۱ مطلب با موضوع «کنکورنوشت» ثبت شده است

اول کار باس حسابی سر و روی وبم و ماچ کنم ماچ محکممم!!!

 که نبودش این چند وقته کلی اذیتم کرد نمیدونم چرا سایت برام بالا نیومد ! دلم خوش بود کلا خرابه و کسی نمیتونه آپ کنه و الان با ی حجم عظیمی روب رو شدم:/

حتی توی تقویم هم نمیتونم مث اینجا راحت باشم 

هفته خوبی بود اما دو روز آخر هفته دوباره ب مینیمم و صفر رسیدم ! (مهم نی:دی )

باوجود اینکه دوهفته قبلت نخوندم و فقط هفته آخر خوندم اما استرس نداشتم برا آزمون شب رفتم اینستا یکی از بازیگرای مورد علاقم(سونام کاپور محض برطرف شدن کنجکاوی احتمالی:)) عروسی کرده بود و اینقد ذوق کردم و خوشحال بودم که میگفتم جام خالی کااشکی منم بودم اونجا :( خوش بحال اینا بخداا!  چندین روز هی جشن عروسی میگیرن و برا ما همش نصف روزم نی که اونم مث اینا نیست همه ریختن وسط و خنده و رقصو!نبودید ببینید پدر عروس چه میکرد :))) 

بعدش کل شب تا وقتی خوابم برد فک کردم چرا با فلانی عروسی نکرد این چرا خو:)) شب دیر خوابم برد خیلی عجیبه انگار کلن بدنم تنظیم کرده برا آزمونا خواب دیر مهمون چشمام بشه!

*منی که خیلی خوابالو م و روی قهوه رو کم میکنم:دی 

بعد از ازمون با خوشحالی بی دلیلی بلند شدم بیرون رفتم جدا فک کنم دیوونه شدم !با وجود خراب کردن اختصاصی ها ی جوری بودم !!!!!! جلو آینه سالن شالو مرتب کردم _موهام کلی بهم ریخته بود خودم متعجب شدم_ خسته نباشید گفتم اومدم بیرون ریا نباشه پشت سر یه ماااشاااللله شنیدم (ندیده بگیرین که ذوق کردم :دی وقتی ذوق میکنم خندم میگیره کلی خودمو نگه داشتم اومدم بیرون سوار شدم اما لبم از زور خنده کج و کوله میشد :)))

تو راه که بودیم ی ماشین دل تو دلش نبود ازم سبقت بگیره ..دور از چشم بابا ی کم اذیتش کردم بعد راه دادم بره بعد از ته ته دل خندیدم برا بابا تعریف کردم با هم خندیدیم:)) 

وقت رانندگی داشتم فکر میکردم چقد دلم میخواد ی روز برم رالی شرکت کنم!!

چقد کارا هست که دلم میخواد انجامشون بدم ینی میشه؟.....

+بعدا نوشت اضافه کنم شبکه نسیم ی تیکه فیلم نشون داد بی نام و نشان حالا من هی سرچ میکنم سینمایی سرقت ماشین توسط دو برادر جذاب:/ کلی با خواهرم خندیدیم از این سرچام:/

۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۲۲
هانا

وضعیت روحی = توووپ 

خداروشکر ...چقد بود منتظر این حال خوب بودم=\ 

دیروزم رفتیم تفریح و کلی خوش گذشت ...شبم رفتیم پیش عاطی چش روشنی دختر نو شکفته ش =) و با دخترا الکی خوش بودیم:)))

حسن ختام حال بدم بود اصن :))

خوابمم چند روزه که حالم خوبه کم شده و مناسب ^^ دیگه اماده و شارژم برا درس خوندن 

کمی دیر شد ولی مهم نی:) 

خوشحالم اینبار که میرم کلاس زبان پوکر نیستم و میگن خوبی با لبخندی کشدار میگم ااارهه مرسی :)) برا مشاورم هم نگران نیستم اینقدر احساس سرخوشی میکنم که میتونم سرمو بگیرم بالا بگم این هفته م نخوندم زیاد واسه همین گزارش ندارم=\ خخخ اما دیگه خوبم و میخونم


+بعدا نوشت ۹۷/۲/۱۴

من که خوب بودم اما جو کلاس سنگین بود منم یجوری شدم وهمش لحظه شماری میکنم کلاس تموم شه!ی جوریه اصن... معلم بچه ها:/ 

تحمل قیافه های پوکر و مضطرب بچه ها و قیافه گرفته و نصیحت گر استاد گرامی رو ندارم !  :/ 

ی احساسی از قبلنا داشتم که هنوزم دارم ... همه معلما و مشاورا ب دانش آموزای زرنگ بیشتر اهمیت میدن و وقت بیشتری میزارن براشون !

این مدته من نشد خب درس بخونم و حالم بود تابلو مشاورم ی جوری شده و مثل قبل نیست اما اصلننن برام اهمیت نداره و گاهی دلم میخواد بگم مرسی تا اینجا بودی دیگه نمیخوامت:/ ایششش حیف که خجالت میکشم بگم برنامت رو بزار تو کوزه آب ش رو بخور :d  بگم چی شد برنامه شخصیت تو که به همه مون یه برگه دادی -___-‌  خلاصه که راضی نیستم نصف اون پولم برات زیاد بود و دیگر هیچ:|

+فصل آغازیان خر است ی بار میخونم نفهمیدم قیدشو میزنم ۱۱ پیش هم نمیخونم میرم قبلارو تست میزنم لاقل اونا رو کامل بلد شم! کم تسلطی نشه دودش بره تو چشمم:/ 


۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۵۵
هانا

امروز داغون بودم و دعوا راه افتاد با خواهرم 

 از صبح اعصاب نداشتم بهش گفتم که ی وقت دعوا نشه که شد

بعدم اون بغض لعنتی ترکید و شر شر بند نیومد خدارو شکر تو خونه ترکید عاقا هر لحظه گریم شدت گرفت و دلم نخواست بند بیاد بلکه تماما خالی شه و دیگه نیاد ...خصوصا جلو مشاورم اصلن نمیخوام تاریخ تکرار شه از خودم بدم میاد نمیتونم اشکمو کنترل کنم -_- 

بابا نذاشت خونه بمونم و کلی اصرار باید بیای ... رفتیم بیرون و بهدش 

خرید کردم انواع دمنوش و قهوه :)) گشنم بود،دلم خواست کل فروشگاه رو بیارم حتی شامپو خخخخ وقت گرسنگی خرید ممنوع:/ 

ایمانم دیدم فدااا ش(اینو وسط برنامه گفتم:)))

این دومورد آخر حالمو خوب کرد الان بهترم  ایشالا هفته خوبی پیش و روئه


+ببخشید نمیشه خیلی بیام و کامنت و از این حرفا 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۳۴
هانا

زندگیم درست شده شبیه فیلما و کتابای هیجانی که فقط روزی یه ورقشو میشه خوند 

از اون وقتا که کل روزو به ادامه ش فک میکنی ودلت میخواد بدونی چی میشه !؟


هنوز اونطور که باید قوی نخوندم-__- تق ولق ...

میشینم یه گوشه و میگم ای بابا هرچه بادا بادا دیگه این همه حرص خوردن نداره !!

ولی بازم نگرانی برای اینده هست !! جدا ناپذیره ..


+امروز خیلی دلم میخواست بزنم بیرون و چشم بدوزم به اسمون آبی ارامش خاصی توو چشمای اسمون بود! ته ش فقط توی حیاط موندم !! 

رنگ سبز درختای حیاط هم ترکیب جالبی درست کردن که دل نمیکندی از دیدنشون ..فک کن عطر یاس هم میخورد به مماغت  مممم :)  خالی از لطف نبود


امیدوارم بتونم ب روال قبل برگردم انگار زیادی توی اینده غرق شدم جوری که انگاری تابستونه و باید بیکار باشم :|


۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۳۶
هانا

 این ادم خارقالعاده س ...یادم بمونه حتما کتاب هاشو مطالعه کنم :)  (جول استین)

خیلی عالیه صحبتاش

خیلییی انگیزشیه

https://www.instagram.com/p/Bh0V8obgyVt/?tagged=%D9%87%D8%AF%D9%81


https://www.instagram.com/p/BhZoDA9gdW1/?tagged=%D8%A7%D9%8A%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B1%D9%BE%D9%88%D8%B1


https://www.instagram.com/p/BgvehWHlvFG/?taken-by=joel_osteen__fan



امروز نگرانی هایم را

 رها خواهم کرد 

با سختی هاو ترس هایم روبه رو خواهم شد 

و ایمان دارم همه چیز بهتر خواهد شد



بریم که شروع کنم ...چرا توقف ...کار من درس خوندنه کار من مطالعه س هدفی هست که باید بهش برسم!

 انتخابو میدم دست خدا ومن فقط میخونم ...من میخوام قهرمان زندگی خودم باشم 


مرسی از همتون :)

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۲
هانا

پسرفت پسرت پسرفت 

دقیق دارم یه راه رو برعکس میرم 

ترازم از اولین آزمونی که دارم پایین تر اومده 

اختصاصی هام نابوده ..حالا برا شما  نابود ۴۰-۵۰ اما من زیر ۱۰

میدونم نتیجه نخوندنه توی این ایام از بعد عید اما هرچی هست امشب بعد دیدن کارنامه احساس میکنم ب آخر خط رسیدم بزور خودم رو سر پا نگه داشتم که امیدم و از دست ندم خودمو نیازم 

اما مگه میشه ؟!!!

حتی ممکنه اون حداقل هایی که میخوام رو نیارم 

میترسم از حرفایی که بعدا خواهم شنید "سه بار کنکور داد اخرش فلان رشته !

کاش سال قبل ب کم قانع میشدم اما میدونم الانم بر گردم پررو پررو میگم نه من این؟! نه نه 

بشین باووو اینو مینویسم که مرداد بدونی این اخریشه بدونی که همینه که هست 

من کاملا له شده و نابود    و خسته میخوام زور بزنم نمیدونم موثر میشه یانه 

نمیدوم باز جا میزنم و بازیگوشی میکنم و میخوابم یا نه 

خدا پس چرا کمک نمیکنی ب نتیجه نه به من کمک کن حرکت کنم 

آره من اراده ن دارم :(((( 

لعنت ب من

لعنت ب همه چی  

آبروم جلو مشاورم رفت الان فک میکنه من کودن م ...خودم میدوم که اینطور نیست و اشتباه زدم همین!

باید برنامه م رو سر و سامان بدم حیفه بخاطر مرور بد و نادرست ببازم 

نه پزشکی نه دندون یه رشته دهن پر کن لاقل


۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۶
هانا

یه سری حرف و نصیحتا هست که ادم دوس داره بر عکسشو انجام بده  

کسی جای من نیست 

شرایط منو نداره

نه پدر نه مادر و نه خاله و دایی و غیره هیچکس ...

پس بهتر نیست دست از سرم بردارید؟! 

یه روزا و ساعتایی هست که نمیکشم فکرم شغوله اصن حوصله ندارم و نمیخونم

من الان قانونن و شرعا بزرگ شدم نمیگم کاملم اما عقلم تا حدودی میرسه خدایی! :/اما نمیفهمید و درست مثل کسی نصبحتم میکنید انگار اولین باره توی این مسیر دارم قدم بر میدارم 

من الان اونقدر تجربه دارم که میتونم مشاوره بدم و خواهم داد تا کسی اشتباهاتمو تکرار نکنه 

  

خدایا بهم صبر بده-___-

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۱۷
هانا

1 شدیدا روی لباسام حساسم ..از همه لحاظ ومهمترینش تک بودنه 
متنفرمم از اینکه لباسی بخرم که بقیه داشته باشن یا لباسی که خریدم بقیه برن بخرن:|||| 
یادمه راهنماای که بودم یکی تو مدرسه از کفشام خریده بود ....اون اخرین روزی بود که کفشمو پوشیدم و هر وقت کفشمو پای اون میدیدم حالم بد میشد :||| 

2 وقتی از  شکمو بودن حرف میزنم از چه چیزی دقیقا حرف میزنم؟؟ :دی
چرا این موقع های سال نزدیک کنکور اینقدر شکمو میشم !!! نه به اون کسی که تابستونا تند تند وزنشو ایده الل میکنه نه به الان که نمیتونم به کم خوردن قانع شم ...اخه یه فکر میاد توذهنم تو که ورزش نمیکنی الانم کنکور داری فعلن ازادی:||| از خدامه اصن:دی


3 بعضی روزا اینقدر عزمت جرمه خودتم نمیتونی باور کنی این تویی ؟!! و گاهی اونقدر پوکر که نمیتونی باور کنی قبلیه تو بودی!!! :/


4 لذت گوشواره پوشیدن وقتی مو پسرونه اس خیلی بیشتر از موی بلنده !و زیباتر بنظرم! چرا عایا!:))


+ دیگه طاقتم طاق شده ! کی من میرم دانشگاه :|  تازشم اصن نمیدونم چه رشته ای میخوام به همه شون ی مقدار علاقه دارم :// این دیوونه م کرده ! همه رشته ها معایب دارن طبق تحقیقات اینترنتی اما نمیتونم بفهمم کدوم معایب قابل تحمل تره برام  .اصن رتبه م چجوری میشه ؟حق انتخابم چی؟ چی برام مینویسه خدا؟؟؟ .....
 باید ب طور جدی بعد کنکور به بیمارستان و.. سر کشی کنم ببینم کی به کیه!!! کاش رتبه م بهتر از اون چیزی شه که فکر میکنم 
۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۳۴
هانا


اگر توان رویارویی با مشکلات به شما داده نشده بود خداوند اجازه ورود انها را ب زندگیتان نمیداد 
"جول اوستین" (از کتاب: قدرت من هستم)


مهم نیست چقدر قلبت غمگین باشه

 

اگه اعتقادت رو حفظ کنی

 

رویایی که آرزوش رو داری

 

برآورده خواهد شد

                                 "سیندرلا 2015"

(این تیکه از ترانه تیتراژ فیلمه که سال قبل خیلی بهم انگیزه داد .با بازیه لی لی جیمز و ریچارد مدن خیلی پیشنهاد میشه:)  )


بریم این هفته مونده به ازمون رو بترکونیم! اما نتایج ازمون ملاک نیست!! خدا وکیلی دوهفته نخوندم چی میخواد بشه:| بریم برا ازمون بعد خر بزنیم:///

++هرچی خدا بخواد :) 

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۲۱
هانا

 

 

یکجاهایی بدون اینکه کسی متوجه شود

 ناگهان ...جوهرت ته میشکد

 هی روی کاغذ کشیده میشوی 

اما فقط جا میاندازی..

 

 

اصلا توجهی نمیکنند که چیزی از تو باقی نمانده!

 

 

نمیفهمند" چقـدر خودت را کم اورده ای"

 

 

 

پروردگارا روز وشبم ازلطف توآغاز شود    کن مرحمتی حال دگرگون شده ام...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۰
هانا