غم میون دوتا چشمون سیاهت لونه کرده…
سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۲۵ ب.ظ
خیلی حالم بده دچار یه بهت شدم انگار
گم شدم
دلم میخواد فرار کنم
دلم میخاد اونقدر کم سن بودم که هیچی نمیفهمیدم از این جریانات
همه چیز خیلی سنگینه برام
همه چیز...
زندگیم عملا فلج شده .. به سوگ نشستم
اینده م در خطره و نه برای خودم نه برای دیگری کاری ازم ساخته نیست
کتاب هام رو رها کردم و دیدنشون و خوندنشون حس برزخی و عذاب بهم میده(دو ماه میگذره که همین وضعه) حس میکنم طلسم شدم
۰۱/۰۷/۱۲
یه چیزی رو خوب با خودت تکرار کن
ما کنار عقاید و خواسته هامون نباید تلاش های شخصیمون رو کنار بذاریم
برای خود من تمرکز کردن میون این حجم از استرس و آشوب خیلی سخته
اما ما باید با قدرت زندگی های شخصیمون رو سر پا نگه داریم تا بشه کنارش به اهداف اجتماعی هم رسید ...
میدونم سخته جایی ادم زندگی کنه که فرداش معلوم نیست ، اما تقدیر ما فعلا اینه ... جبر ماست ...
باید تو همین جبر گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون
-بیا بغلم ❤️🌱