خوندم ستاره های روشنو
از روزهایی که گذشت نوشته بودین .. یادم اومد من سالهای قبل به رسم عادت مینوشتم از تمام شدن و از برنامه هایی که برای شروع سال جدید دلم میخاسته بهشون برسم
حقیقتش اینقدر من سردرگم و بهت زده م که دلم نمیخاد هیچ برنامه ای داشته باشم نه که نخوام! میترسم:)
میترسم هر اتفاقی بیفته که همه چی کنسل شه همه چی بهم بریزه .. نشه!
میدونم بده! (اییین بده😂) قبلا خوشحال میومدم مینوشتم که اره امسال ورزش کردم فلان کتابا رو خوندم و و و
حالا اما، انگار بی رمق شدم، بی انگیزه شدم وچیزی خوشحالم نمیکنه!! نه تعداد کتابایی که خوندم نه هیچی