بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۱۳۸ مطلب با موضوع «روزانه نوشت» ثبت شده است

تصویر مرتبط


لحظه ها میگذرند و روز ها را خاکستر میکنند و من در گرد وغبار ثانیه ها میدوم ..به دنبال چه نمیدانم!
هراسانم از انکه فصل ها پوست بیاندازند و من هنوز در کالبد خویش بمانم 

+ امسال تولدمو متفاوت شروع کردم قدمی کوچک در راستای هدف هایی که در اینده دوست دارم دنبال کنم و فکر کردم به تعویق انداختنش به اینده شاید فقط دور شدنش باشه باید از یه نقطه ای شروع کرد دیگه:)
حتی هر چقدر کوچک...!

احساس خاصی ندارم امروز :| قراره تیر ماه تولد بگیرم ببینم چی میشه :دی راستش فکر میکردم برسم به 20 حس خیلی خوبی داشته باشم اما با یاد بگیرم از روی اعداد قضاوت نکنم من عاشق 18 بود ااما 19 رو بیشتر دوس داشتم! :/

خدا جون منو تنها نذار ...


کیپ کالم:))) نوبتی تبریک بگید :d

۲۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۱۷
هانا

                                           بی پرده بگویمت 

چیزی نمانده است

من 20 ساله خواهم شد

فردا را به فال نیک میگیرم...


+حس عجبیه ...بیییست ...چه زود! هم خوب هم بد همیشه از زیاد شدن سنم بدم میومد اما کاریش نمیشه کرد درست شبیه دختر مهران مدیری تو باغ مظفر شدم قبل تولدش ناراحت بود اما بعدش یادش میرفت 

تجربه های خوبی داشتم از ۱۹ سالگی امیدوارم ۲۰ خیلی پرهیجان تر شادتر و رها تر (از کنکور :/ ) باشه  

 

موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۳۵
هانا

سالی ی بار مامان راضی میشه برام کیک کاکاویی بپزه که اونم هر بار بعدش میگه چیه این سیاه و تلخه :|||  دیگه از این درست نمیکنم

[تلخ نیس والا=| ]

الان از اون سالی ی باره ی تکه اش مونده:( نمیدونم بخورمش یا نگاهش کنم ؟!

هر بارم گازش میزنم نگاه میکنم ببینم چقدر مونده:)))) 

خوبیه کیک کاکائو اینه کسی شریکم نیست خخخخ و با حوصله همشو خودم میخورم و دیر تموم میشه:دیییی

خلاصه توی خونه ی گل و بلبل(!) ما خیلی ب سلیقه ها احترام میذارن اصن =|


۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۰۰
هانا
هر چقدر هم بخوایم اینجا تابو شکنی کنیم 
هرچ قدرم بگم اوه این خیلی طبیعیه اما وقتی حالم بد باشه و دل درد داشته باشم وقتی بابام بپرسه چته؟نمیتونم بگم پریودم 
وقتی بخاطر پریودم بی حوصله م ودرس نمیخونم و مشاورم میگه دلیل نخوندنت چیه؟ نمیتونم تو چشماش نگاه کنم وبگم پریودم! 
حس میکنم نوشتن در فضای مجازی فقط شعار باشه!
بالیوود فیلمی در این مورد ساخته به اسم PAD man که تابستون میخوام حتما ببینم..
اونا بازیگرهاشون چالشی برگزار کردند و تمام بازیگرا با پد بهداشتی عکس گرفتن اینجا میتونید ببینید  چه مرد چه زن( عکس2 ) تا بلکه تابو هارو بشکنن و مردم فقیری که تا حالا نمیدونستن پد چیه بتونن از این به بعد استفاده کنن ..حالا یک درصدم نمیتونم به این فکر کنم بازیگرای ما بتونن این کارو انجام بدن :دی
حالا چطور میشه از خودمون شروع کنیم من نمیدونم! نمیشه که فقط نوشت باید در واقعیت هم عمل کرد!نه؟
من اینارو نوشتم اما مطمئنم رو در روی مردی در مواقع لازم نمیتونم راحت و ریلکس بگم.. ! این خیلی بده اما دیگه در من به قولی نهادینه شده  شاید بشه برای نسل های بعد کاری کرد و مثل کتابی که دوران راهنمایی خوندم وقتی دخترا پریود میشن با پدر ومادر  جشن کوچکی بگیرن و درمیون گذاشتن با پدر بشه اولین خط قرمز بیخودی که ما خیلیامون ازش رد نشدیم
۱۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۳۰
هانا
صبح درس نخونم تا اخر نمیخونم این قانون لعنتی رو هنوزم نتونستم زیر پا بزارم و ب درک گویان درسمو بخونم:|

مامان بابا رفتن خرید.
 کتاب به دست رفتم دم پنجره و باز اخمام توهم رفت پنجره اتاقم رو به حیاط وا میشه و کف حیاط بخاطر خاک وبارون این مدت قرمز بود ...
کتابو زمین انداختم و بادی در غبغ! :)) پیش ب سوی شستن حیاط :دی
همیشه مامان حیاط میشوره عصبانی میشم که نشور عاقا چی میشه خاکی باشه حالا ! اب کمه...کمبود اب در جهان هست و سه ساعت سخنرانی میکردم براش وهر چند دیقه میرفتم میگفتم تمومش کن حتی گاهی اب رو میبندم فکر کنه فشار کمه اب کمتر مصرف شه:دی
اما خب امروز بیخیال همه این حرفهای حساب(!)اب رو باز کردم و شروع کردم به دنبال کردن شیر خاکا :| و برگا و پسته های گرده افشانی نشده ولو شده روی زمین و با اب دنبالش میکردم 
لامصب چه کیفی میده :))) 
بعدش بخاطر حس رضایتم ب یاد بچگیام شیلنگو بالا گرفتم و تکون دادم چشمامو محک رو هم گذاشتم و چرخیدم زیر بارون تصنعی :)) گور بابای نسل اینده:دی
اما خیلی طولش ندادم حیفم اومد بچه هام از این نعمت محروم بشن^_^ البته تنهایی هم مزید بر علت شد که زودتر ابو ببندم وختی کسی نباشه خیسش کنی و جیغ بزنه چه فایده داره:)) خواهری هم که بیرونه 

ولی شما اب رو مصرف نکنید خخخخ :/ 

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۸
هانا
از صبح مث ادم شروع کردم به درس خوندن اما طولی نکشید:|
ظهر بابا حالش خوب نبود و مقاومت کرد ودکتر نرفت تا اینکه بعد از ظهر مامان نوبت گرفت 

این خواهر از خدا بی خبر منم مگه میذاره درس بخونم نشسته پای تلویزیون دابسمش میبینه منم نشستم باهاش دیدم -__- :دی
بعدم اپارات کفاف نداد رفتیم اینستای طرف(محمد امین کریم پور) آی خندیدیم :)) خداییش خیلی باحاله

زنگ زدم مامان گفت بابا باید امشبو بستری شه :( نمیدونم چرا؟؟ شاید از بس این کلید اسرار و...اینا دیدم روم تاثیر گذاشته هی گفتم خدا... نکنه من اشتباهی کردم! غلط کردم -_- بابامو خوب کن قول میدم نمازامم بخونم کامل:|
تو حموم همش داشتم به نبود وحشتناک بابا فکر میکرردم مگه میشه تحمل کرد! نمیدونم چرا خود ازاری دارمو اتفاقای بدو تصور میکنم:((

بابا زنگ زد وگفت براش سوالای امتحان فردا رو تغییر بدم شبیه اون کلاس نشه .......نوشتم نوشتم بعدش یه لحظه از خودم بدم اومد ! گفتم چه منفور !!! اینا چیه مگه سر اوردی خودتو جای اون بدبختا بذار:/  معلم سختگیری هستم :|  خلاصه برای شادی ودر امان ماندن روحم و فحش نخوردن و امرزش تک تک تغییرشون دادم-__- بعدش جیگرم خنک شد^_^ باشد که یه جایی بدردم بخوره:))


۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۱
هانا

مدتی طول کشید بهش فکر کنم و چیزی بنویسم که واقعا عجیب باشه ببخشید طولانی شد و گاها معمولی:)))

بنظرم جالب بود و ممکنه بعدها بخونم برام خنده دار باشه شایدم تا بعد ها عادتام همینطور بمونن:)


برای اطلاعات بیشتر ب  وبلاگ یک هاتف  مراجعه فرمایید دینگ دینگ دینگ:))


۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۴۵
هانا

1 شدیدا روی لباسام حساسم ..از همه لحاظ ومهمترینش تک بودنه 
متنفرمم از اینکه لباسی بخرم که بقیه داشته باشن یا لباسی که خریدم بقیه برن بخرن:|||| 
یادمه راهنماای که بودم یکی تو مدرسه از کفشام خریده بود ....اون اخرین روزی بود که کفشمو پوشیدم و هر وقت کفشمو پای اون میدیدم حالم بد میشد :||| 

2 وقتی از  شکمو بودن حرف میزنم از چه چیزی دقیقا حرف میزنم؟؟ :دی
چرا این موقع های سال نزدیک کنکور اینقدر شکمو میشم !!! نه به اون کسی که تابستونا تند تند وزنشو ایده الل میکنه نه به الان که نمیتونم به کم خوردن قانع شم ...اخه یه فکر میاد توذهنم تو که ورزش نمیکنی الانم کنکور داری فعلن ازادی:||| از خدامه اصن:دی


3 بعضی روزا اینقدر عزمت جرمه خودتم نمیتونی باور کنی این تویی ؟!! و گاهی اونقدر پوکر که نمیتونی باور کنی قبلیه تو بودی!!! :/


4 لذت گوشواره پوشیدن وقتی مو پسرونه اس خیلی بیشتر از موی بلنده !و زیباتر بنظرم! چرا عایا!:))


+ دیگه طاقتم طاق شده ! کی من میرم دانشگاه :|  تازشم اصن نمیدونم چه رشته ای میخوام به همه شون ی مقدار علاقه دارم :// این دیوونه م کرده ! همه رشته ها معایب دارن طبق تحقیقات اینترنتی اما نمیتونم بفهمم کدوم معایب قابل تحمل تره برام  .اصن رتبه م چجوری میشه ؟حق انتخابم چی؟ چی برام مینویسه خدا؟؟؟ .....
 باید ب طور جدی بعد کنکور به بیمارستان و.. سر کشی کنم ببینم کی به کیه!!! کاش رتبه م بهتر از اون چیزی شه که فکر میکنم 
۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۳۴
هانا

دیگه غروبه و از خونه بیرون زدم ک برم خونه مادربزرگ 

امروز بعد ورزش و حرکات ناموزون:/ ی دوش گرفتم و اماده شدم 
شیرکاکائوم رو اوردم که توی هوای ازاد سر بکشم طعم کاکائو سالهاس بیشتر از هر طعمی ب مذاقم خوش میاد
بستنی ؟کاکائویی کیک؟کاکائویی و و و بگذریم...
ماشینو روشن کردم ، رادیو روشن بود صدای ارامش بخش مازیار فلاحی توی ماشین پیچید ..اهنگ تورو دوس دارم
اروم و ملایم انگار میکسش کردن روی این سکانس از زندگیم
 ذهنم خالی بود و منم نخواستم ب چیزی فک کنم فقط هوای پاک رو نفس کشیدم و چشمهامو زینت دادم
چه قدر همه چی این بیرون دل انگیزه ... 
 
شاید پنج دیقه ولی خیلی بهم چسبید ...
خواستم شمارو هم شریک کنم:)
 
۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۷
هانا

شاید باورتون نشه ولی من همین تازگیا فهمیدم کراش یعنی چی  :/

من سالهاست  بازیگر مورد علاقم رو عاشقشم ! نمیدونستم کراشمه:))

اینقدر دوسش دارم که با خودم میگم

به هر چه خوب تر

 اندر جهان نظر کردم 

که گویمش به تو ماند

تو خوب تر از آنی..

بله در همین حد ..

دیروز اخبار بدی بود و دیروز درس نخوندم امروز قرار گذاشتم نرم نت اما دلم اروم نمیگرفت منتظر خبر خوب بودم

تا ساعتای پیش که خبر خوب رو گرفتم و فیلماو عکسا رو بار ها دیدم و خوشحال شدم ...

اون ی انسان فوقالعاده س

دیروز وقتی پیگیر اخبار بودم یه کلیپ دیدم که دختر بچه کوچولویی ازش سوال میکرد و اون با تمام حوصله جواب میداد

+ گل مورد علاقت چیه؟_اممم گل مورد علاقه من "رز" 

من: ای وااای منممم رز .....دودیقه بعد:منممم رز

 و توی تصوراتم من بهش رز قرمز میدم ... :دی

.

.احساس میکنم نیمه گمشده منه :|  (حالا نه فقط برای این رز:))  )


به هر چه خوب تر

 اندر جهان نظر کردم 

که گویمش به تو ماند

تو خوب تر از آنی.. والا بلا خوب تر از آنی *_*



۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۵۴
هانا