آب مصرف نکنید{ به جز من :)) }
دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۵۸ ب.ظ
صبح درس نخونم تا اخر نمیخونم این قانون لعنتی رو هنوزم نتونستم زیر پا بزارم و ب درک گویان درسمو بخونم:|
مامان بابا رفتن خرید.
کتاب به دست رفتم دم پنجره و باز اخمام توهم رفت پنجره اتاقم رو به حیاط وا میشه و کف حیاط بخاطر خاک وبارون این مدت قرمز بود ...
کتابو زمین انداختم و بادی در غبغ! :)) پیش ب سوی شستن حیاط :دی
همیشه مامان حیاط میشوره عصبانی میشم که نشور عاقا چی میشه خاکی باشه حالا ! اب کمه...کمبود اب در جهان هست و سه ساعت سخنرانی میکردم براش وهر چند دیقه میرفتم میگفتم تمومش کن حتی گاهی اب رو میبندم فکر کنه فشار کمه اب کمتر مصرف شه:دی
اما خب امروز بیخیال همه این حرفهای حساب(!)اب رو باز کردم و شروع کردم به دنبال کردن شیر خاکا :| و برگا و پسته های گرده افشانی نشده ولو شده روی زمین و با اب دنبالش میکردم
لامصب چه کیفی میده :)))
بعدش بخاطر حس رضایتم ب یاد بچگیام شیلنگو بالا گرفتم و تکون دادم چشمامو محک رو هم گذاشتم و چرخیدم زیر بارون تصنعی :)) گور بابای نسل اینده:دی
اما خیلی طولش ندادم حیفم اومد بچه هام از این نعمت محروم بشن^_^ البته تنهایی هم مزید بر علت شد که زودتر ابو ببندم وختی کسی نباشه خیسش کنی و جیغ بزنه چه فایده داره:)) خواهری هم که بیرونه
ولی شما اب رو مصرف نکنید خخخخ :/
۹۷/۰۲/۲۴