بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۱۳۸ مطلب با موضوع «روزانه نوشت» ثبت شده است

باید اعتراف کنم یه ماه بیشتر بود ب سر و روی اتاق بیچارم دستی نکشیده بودم و خودم ازش حالم بهم میخورد ..کتابای بهم ریخته ک شب موقع خواب کتاب رو رو میز مطالعه ولو میکنم و صبح همشو میزارم رو تخت و این مووضع هر شب تکرار میشه دیگه درمورد کتابا و برگه های نقاشی خواهر جان صحبتی نمیکنم ک ب عمق فاجعه میافزایدندی:// 

دیشب همش درگیر بودم ک بلاخره برم ازمون یا نه بعد از جنگیدن با خودم تصمیم گرفتم سکوت کنم و کسی نفهمه من آزمون دارم امروزم ک میبینید اینجام بعد تمیز کردن اتاقم^__^🙈

برای این ی ماه حسابی برنامه ریزی کردم این اخریشه و دیگه جا نخواهم موند من برای هدفم میجنگم و تلاش میکنم 

 دو روز قبل بعد از دیدن دورهمی همه حس بدم از بین رفت خیلی کسل بودم و ی فاز غمگینی داشتم ک دلیلشو پیدا نمیکردم اما با مدیری عشق درست شد :))

مرسی هستی:)))

تصمیم گرفتم با 'ک' رقابت کنم کاملن دوستانه. بهترین رفیق دنیاس 😍 از وقتی فهمید خوب درس نمیخونم هر شب پیام میداد و ساعت مطالعه میخواست درسته چندین بار صفر بودم اما مهم کار قشنگش بود که همیشه یادم میمونه  امیدوارم دوتامون ی رشته و شهر بیاریم


#موفقیت_بهترین_انتقامه 💪👊

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۲
هانا

یکی از فانتزیام اینه که مث تعدادی از کنکوریا از میز دیزاین شده م با کتاب و خودکار و.. عکس بگیرم بذارم با کپشنای خفن که حاکی از خوشی وساعت مطالعه ی بالاس:)))  ما متاسفانه منو از این لذت محروم کردن وگوشیم ی جایی تو خونه پنهونه :/ :))


مطمینم از ازمون پیش رو ب بعد فوق العاده درس خواهم خوند نمیخوام الکی عمرمو ..19سالگیمو هدر بدم ...نمیخوام لیسانسه کنکور شم:||


دلم برا درس خوندن وتست زدن تنگ شده ...در این حد نخوندم:|


+فانتزی زیاده اما برای جلوگیری از دیوانه پنداشتن نویسنده از انتشارشان جلوگیری ب عمل امد:)) 


حوصله ندارم برم دندون پزشکی و از شر دندون دردم خلاص شم همش موکول میکنم ب بعد

. دیروز خیلی فکر کردم ب حرفای ایمان سرور پور (ما باید قبل از هرچیز خودمونو سزاوار بهترینا بدونیم وتو سر ارزوهامون نکوبیم

من همش تو سر روپوش سفیدم میکوبم ..البته اینا بخاطر اینه ک زیاد نخوندم و فک میکنم نمیشه با این خوندن ب اون بالاها رسید دیشب داشتم فکر میکردم اون چیزی که خوشحالم میکنه اینه که روپوش سفیدی بپوشم و ب خودم افتخار کنم خب چرا که نه!

هر چند ب بقیه مشاغل فکر میکنم لبخند رو لبم نمیارن (البته مامایی هم خوبه اما ن اندازه دندون :)) )

میخوام از امروز تلاش کنم.. تلاش کنم ب گذشته فکر نکنم خیلی روزا پیش رو هست ک اگه خیلی بخونم همش جبران میشه نمیخوام بهمن ب این روزا فکر کنم و حسرت بخورم من مطمئنم اگه بخونم میتونم چون دیدم کسایی رو ک بیشتر از من میخونن اما کمتر از من نتیجه میگیرن  


آدمها می ترسند که بزرگترین رویاهایشان را برآورده کنند، چون یا به این می اندیشند که سزاوار آن نیستند و یا اینکه از عهده ی آن برنمی آیند /پائولوکوئیلو


حواستون ب ارزوهاتون باشه ^_*

موفق باشییید:) 



۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۸:۱۹
هانا


مورچه ای را دیدم


با این کوچکی اش


با پشتکار بسیار  باری میبرد بسی از خود بزرگتر


 


لهش کردم😒


 

اصن حال و حوصله ی لوس بازی و متحول شدنُ نداشتم


همینم مونده از مورچه پند بگیرم😜😐


وااالا...


+حرفی نیست ینی اونقدر پراکنده هست که نمیشه یجا جمعشون کرد :/  ملالی نیست جز یچیز اونم اینکه شدیدا دلم بچه میخواد دیروز همسایمون بچه یه ماهشو اورد واومد خونمون همون موقع من اماده بودم برم کلاس زبان ینی کارد میزدی خونم نمیومد :|| مجبور شدم برم کلاس بعله:(  هنوزم دلم میخواست پیشش میموندم وبا دقت رفتاراشو نگاه میکردمو دلم قنج میرفت.


۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۲۳:۳۲
هانا
بعد خوردن صبحانه همینطور اومدم رو تخت ولو شدم و با خودم ی آهنگ غمگین زمزمه کردم ...حالم یجوریه پر از بی حوصلگی شدم امروز.فردا آزمون دارم و دل و دماغ برا خوندن ندارم چون از نظرم این ی روز نمیتونم چیز خاصی جلو ببرم چون زیستی ک جا موندم تو ی روز جبران نمیشه
ولی خوبه برا اولین جامع سنجش وقت برا جبران هست درکل ناامید نیستم اما امروز رو حوصله ندارم:/ 
دلم میخواد هر چه زوتر آزمون بدم و ضعفام رو بفهمم این ی ماهو دیمی خوندم و نمیدونم کجا اشتباه رفتم ¿¿
● اگه آزمون نمیری و منتظر جامع هستی از نظرم سخت در اشتباهی ..
این هفته اصلن خوب نبود تایم کمتر از شش ساعت و کمتر حتی :||| 
دارم فکر میکنم اگه سال آینده قرار باشه ب جمع کنکوری اضافه بشه ممکنه رتبم بدتر شه که:'( باید بیشتر تلاش کنم نباید وقتو از دست بدم و موندم بی ثمر بشه ..خستگیم بی ثمر بشه تنه موندم تو خونه و ۱۹سالگیم بی ثمر بشه
تکمیل ظرفیت هم از طرفی دیوونه کرده منو گاهی میگم رشته های دیگه هم بزارم و برم از طرفی دلم راضی نمیشه😒 
ینی واقعا آنجایی ک میخواستم برم طوفآنی بوده ک خدا نخواسته برم؟ ندونستن  حکمت خدا اذیتم میکنه دوس دارم بهم بگه چرا -_-
این حالمو دوست ندارم...

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۰:۵۰
هانا

بسی نفسم بالا نمیاد همچنان با فکری مشغول سرم روی فاگوزیسته و کرنومترم همینطور تند تند ب دقیقه هاش اضافه میشه

فکرم مشغول دنیایی شده ک تهش هیچه و من ب این فکر میکنم ک دارم برای هیچ میپیچم ...دلم میگیره و میگم ای کاش ی رشته ای میرفتم حالا چ فرقی میکرد خوبیش این بود بقیه دست از سرم بر میداشتن و ذهنم آزاد میشد و حتی خودمم ازاد میشدم از شر کنکور

اینا همه ش تو سرم میپیچه مث ی خوره اما هی میگم اعوذ بلالله من افکار منفی😆 

امروز صبح بعد ی ساعت خوندن برای از بین بردن افکارم درمورد خواهرم و اینکه بعدا چی میشه فیلم مورد علاقمو گذاشتم و سعی کردم از هر فکری مغزم خالی کنم و توجهم بدم ب س تا بازیگر جذاب و عالی ک ی رمانس معصومانه  بینشونه بعد دیدن فیلماش دلم هوایی میشه و میگم منم از این میخوام:)) اصن شبیه این صورت و سیرت هنوزم پیدا میشه:)؟؟؟

اما ی ترس برام باقی موند اونم اینکه نکنه نتونم زیست رو جبران کنم نکنه از دوستام عقب بونم و اونا هی پیشرفت کنن و من پس رفت:(

+دیروز نشستم دوتا کتاب خوندم ک یکیش صدو یک درس زندگی از سیره حضرب علی بود.که وری نایس*_*

دیگری هم درمورد نیازهای مادر و جنین بود ..بهر حال شاید سال بعد ماما شدم و حتی اگه نشد ب درد خودم میخوره😜  ی جور شیطنت بود چون دزدکی خوندمش:/ :)))

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۴۰
هانا

چند روز پیش پستهایی دیدم درمورد 15سال اینده شون مینویسن منم دلم میخواست بنویسم و خودمو دعوت کردم ب چالش:)) هر چند فکر کردما از اینکه 15سال دیگه 34ساله میشم بدم اومد :)))) عاقاااا من دوس ندارم پیر شم :|

اما خب مطمینن ی خانوم شاغل هستم اک احتمالا متاهل هم هست :) توی شغلم با علاقه کار میکنم نمیدونم اون چیه دندون یا پیرا اما دوسش دارم:) 

منو همسرم چند وقت ی بار میریم اسباب بازی فروشی و با ی عالمه اسباب بازی خوشگل میریم شیرخوارگاه (البته قبلش اینکارو مجردی انجام میدادم) من عاشق بچه هام^_^ خودمونم احتملا تازگیا یا قبل ترش یک الی دو فسقلی ناز نازی داریم و من چقد اسم ریحانه رو دوس دارم اسمی ک علاوه بر اهنگ قشنگ بوی خوبی داره:) برا پسرم سامیار  همینارو دوز دارم فعلن :)))

مامانم عاشق نوه هاشه ..بابامم ی بابا بزرگ عالی میشه ..این موضوع جا نیقته ک مامان بزرگشونم لنگه نداره :-*

بیشتر از این دلم نمیخواد تصور کنم اخه من ک خبری از اینده ندارم همه تصوراتم همینقدر یا بیشتر مبهمه :/

.

.

ی سوالی ک همیشه برام پیش میاد اینه که چرا خیلیا فیلم هندی دوس ندارن بقیه رو هم بخاطر دیدنش مسخره میکنن یا با ی پوز خند کریه میگن مگه تو هندی میبینی هه :/....خب ممکنه ی لحظه پیش خودتون فکر کنید د اخه ب من چه؟؟ :/   خب منم فیلمای سلیقه شماورو دوس ندارم !!

من خیلی فیلم میبینم اما ن هر فیلمیو و فیلمای هندی هم ک میبینم خاصن برام. اونقدر دوسشون دارم ک حد نداره البته بازیگر مردشو بیشتر(پس کله اش را با خنده میخاراند)

نمیدونم چطور ممکنه کسی از اهنگ هندی هم حتی خوشش نیاد؟ (همسر اینده من حتما باید دوس داشته باشه ..یعنی چه که!!!)

.

.

وضع درسامم خوبه خدارو شکر در حال افزایش ساعت هست بجز دیروز ک بخاطر  باشگاه کلی نخوندم حتی وقتی برگشتمم حس درس پرید!

من نباید از بقیه جا بمونم روپوش سفید بیشتر از هر کسی بهم میاد چرا ک نه؟(سقفمونم سالمه:) )

++تصمیم دارم امسال دوران پشت کنکوری شادی برا خودم بسازم بیاید ب هم دیگه کمک کنیم و انرژی مثبت بفرستیم ..چه قد خوبه بعضیا هستن همیشه بهت روحیه میدن و از زبونشون درست استفاده میکنن:)


عاخ ک چقدر من فیلم سیندرلا رو دوس میدارم.. فیلمای فانتزی از این قبیل خیلییی خوبن وقتی میبینمشون این طوری میشم :  *_*  


#Be kind :)


۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۸:۴۸
هانا

این فرصت اخریه که دارم

میخوام و میتونم ک تغییر کنم فقط کافیه برنامه هامو با دقت پیش ببرم امروز تا الان بهتره نسبت ب روزای قبل درسته هنوز کمه 2ساعت خوندن تا قبل از ظهر ...برنامه بیشتری نوشتم اما خب بازم بازیگوشی :|  اهنگ گوش دادن و کمی هم سریال گمگشته -__-

اما قول میدم ظهر عالی باشه و جبران کنم ادبیات و ریاضیو

ی وخت بی کلاسی نباشه من تند تند میام :))

چه میشه کرد نوشتن دوس دارم:)

امسال هدفایی گذاشتم ک از قبلم داشتمشون اما الان بولدش کردم تا انگیزه م همیشه روشن باشه

.......................

.......................

پاک کردم ک ی وقت ریا نباشه .. نتونستم انتشار کنم !!!

++دلم برا گوشیم تنگ شده هر شب ک میرم بخوابم جای خالیشو حس میکنم بیشتر از هر وقتی !!! شبا اهنگ میزاشتم با هندزفری و گاهی با دوستای جغدم میحرفیدم گاهی هم اینستا گردی تا وقتی یا شارژ تموم میشد یا چشم من درمیومد.....اما این شبا از اینا خبری نیست و خیلی چشمم راحته و دستم از گرفتن گوشی خسته نمیشه :))))

+++بیشتر از هرروز و هرروز بیشتر عاشق پدر ومادرم میشم خدا همه پدر ومادرا رو حفظ کنه ...تحمل اینکه روزی نبینمشون دیوونه م میکنه خدا جونم..مهربونم ..سالم وخوشحال باشن فرشته هام*_*


دلتون شاد :) بریم سراغ تستامون ^_^


۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۶ ، ۱۲:۲۶
هانا

امروز رفتم و موهامو کوتاه کوتاه کردم ی پسرونه خوشگل

از بعد از کوتاهی موهام همش فکر میکنم چقد خودمو محدود کرده بودم لعنتی!چرا نباید طعم مدلای کوتاهو میچشیدم فقط بخاطر اینکه دختر باس موهاش بلند باشه:/ و چون صرفا بقیه بلنده منم بلند بزارم:// من عاشق موی بلندم و ٢سال موهامو دست نزدم ،اما خوبه ک بعد ی مدت کاملا بزنی اینقد حس شیرینیه ک گفتم بیام بنویسم :)) اصن حدیث داریم دختری ک موی کوتاه بهش میاد سه هیچ از بقیه جلو تره:دی

بعد اینکه پیش خودم میگفتم خوشبحال پسرا چ راحت بودن و نمیدونستیم

یه پیشنهاد؛) اگه خیلی وقته امتحان نکردین موی کوتاهو ب موهاتون ک حتما بلنده دلبستین کوتاه کنین اونوقت میفهمین ب سراب دل بستین موی خیلی بلند بعد مدتی دیگه قوت خوشدشو از دست میده اگه توجه کرده باشین همه بازیگرا ی مدت موی کوتاهو تجربه کردن حالا جدا از نقشی ک بازی میکنن


+از شنبه بطور جدی درس شروع میشه از ی دوست خوب ی دنیا ممنون ک برام وقت گذاشت امیدوارم دکتر خبره ای بشه؛) 

++کله م چ سبکه:))))


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۸:۱۶
هانا