همیشه دوس داشتم مثل اون دسته ادمایی باشم که خیلی خفن ب نظر میان
جای اونایی برای اروم شدنشون ساز میزنن میخونن و یا نقاشی میکشن!
جای اونایی که عکاسیو حرفه ای کار کردن (یا ی هنریو حرفه ای دنبال کردن)
جای اونایی که کتابخورن
جای اونایی که بلدن قلمبه سلمبه حرف بزنن
جای اونایی که قلمشون وحشتناک عالیه
جای اونایی که سلیقه اشپزیشون حرف نداره
جای اونایی که ب همه کاراشون با برنامه ریزی میرسن
جای اونایی که اون سر دنیا زندگی میکنن
جای اونایی که کل دنیا..یا نه! نصف دنیا رو گشتن
جای اونایی که رابطه شون با خواهر یا برادرشون لطیفه عین برگ گل
جای اونایی که جسارت دارن
جای اونایی که پژوهش میکنن!!
جای یه معشوقِ عاشق... یعنی عشق من چه طعمی خواهد داشت ؟ چه رنگی است؟
و برای رسیدن ب اینا ایا کاری میکنم؟
امسال اگه جز بازماتده های ٩٨بودم حتما ی لیست از کارایی که باید بکنم تهیه میکنم کاری که هیچوقت نکردم و حالا بنظرم لازمه
شاید اینطوری خودمو پیدا کنم
چند سال بود دنبال شناخت خدا و دین بودم حالا میخوام برم دنبال خودشناسی ب هر وسیله ای که هست دوس دارم منو بیشتر بشناسم
کمتر وقتمو هدر بدم
*مینوشتم ماهی یک بار و پیش نویس میکردم و مدتی هم ننوشتم و نادمم:(