سرکوب! (ادامه مزایای روانشناسی)
سرکوب احساسات و غرایز خیلی بده
تا اینجا که من فهمیدم ب هر حال!!!
همش باعث دردسره!
اینارو نمیگم ک چون امتحان درسی مربوط رو دارم ن اتفاقا:))
میگم چون خودم شدم اون دسته ای که احساسات عاطیفمو مخفی میکنم میزنم تو سرشون اجازه بروز و رشد بهشون نمیدم پر و بال نمیدم و چقدر دنیا قشنگ تر بود اگه ب عواطفمون پرو بال میدادیم و اجازه رشد!
این در صورتیه که خب هیچ شکستی و ناکامیی نداشتم!!!!!!!! اگه داشتم ب این ربط پیدا میکرد احتمالا.
و چرا ؟ خودم ک میگم ی ترسی اون پشت پنهون شده !!!!
حالا اون ترس چیه ؟ علت چیه ؟ کارم درسته یا غلط ؟ کار یه متخصص بالینیه:))) خودم تا اونجا رفتم ک فقط میتونم بفهمم چی ب چیه یذره گاهیم با کمک سرچ ، اما راه کار ؟ هنوز خیر
اخه میدونی ؟ هر کی ندونه خودم که میدونم من چقدر ادم عاطفی هستم( وابسته اما نه! نمیدونم چرا ادما اسم وابستگیو میزارن عاطفه) ولی در ظاهر اصن ادم لطیفی بنظر نمیام ظاهر قیافه نه ! ظاهر ظاهر ؟ اندرستند؟؟
++ی سوالیم ک دارم از درمانگر گرامی ک بعدا خدمتش برسم چرا من عاشق فیلمای رزمیم مث ژانر های بروس لی و جکی چان و سلمان خان:)))) ولی از دعواهای خیابونی حالم بد میشه :/ ینی از اونا نیستم که برم تماشا و کتک خوردن یکیو ببینم:/ اون لحظه هر کاریم کرده باشه من دلم میسوزه براش:/ خلاصه که این پارادوکس عجیبیه در درونم!
* اگه روانشناسی نمیخوندم قطعا از کنار همه اینایی که گفتم ب اسونی رد میشدم