تمرینِ قوی بودن!!!!
روزای دنباله دار ناراحتی رو دارم سپری کنم
دیشب وسط گریه هام از ذهنم خطور کرد که این ی کابوسه یه خواب وحشتناکه
اما نبود ی حقیقت تلخ بود که هنوز نمیخوام قبولش کنم و انگار دارن بهم تحمیلش میکنن:((
هنوز اشک واسه ریختن دارم اما نایی برای چشمام نمونده هنوزم اثار گریه توی چشام هست هنوزم چشمام درد میکنه
بد تر از اون قلبم درد میکنه حس میکنم شیشه خورده رفته تو قلبم :(((
رفتم پیش مشاور
سوالامو پرسیدم و توجیه شدم اما ب جز یک مورد
موندن....
تصورش برام وحشتناکه غم انگیزه خصوصا که دوباره باید کنجکاوی و دخالت بقیه رو تحمل کنم
میگه دانشگاه نرو ب هر قیمتی من دانش اموز دارم لیسانس عمران الان دوباره میخواد کنکور بده!
و من ب این فک میکنم بازم شرایطمون فرق داره چون اون با خیالی اسوده کنکور خواهد داد اما من ...قطعا نه
از طرفی نمیتونم رشته ها بد بینانه رو قبول کنم
کف قبولیمم خیلی دوس ندارم ولی ب قول دوستم ب مردم چه ربطی داره بعد سه بار کنکور دادن چه رشته و دانشگاهی میری ؟!
مشاورم گفت دست من باشه همین الان میفرستمت فلان رشته اما کنکور همینه که میبینی ناجوان مردانه س !
گفت از تو انتظار دارم قوی تر از این باشی !! و به خودت فکر کنی نه حرف دیگران
قوی بودن...میخوام تمرینش کنم
ولی ازطرفی هم ..نه نمیخوام بمونم
نمیخوام
میترسم بمونم و کم کاری کنم و مثل خیلی روزایی که حوصله خوندن نداشتم!
و ترس از این اطمینانم دارم که مطمئنم مباحثی که دوساله تمرین نکردم بعدا هم نخواهم کرد -__-
میترسم بمونم و بیشتر شه
میترسم
وضعیت خیلی پیچیده شده برام نمیدونم باید چیکار کرد ! اصن قبول میشم؟؟؟ هنوزم بلاتکلیفمو دلگیر از زمین و زمان
باید منتظر بمونم بهم بگه چیا شنس دارم خودمم تحقیق کنم
فک نمیکردم کارم اینجا برسه من رشته های تاپ میخواستم ..اما چی شد!!!!!!!!!!!!!
هیع نوالا بدبختی اینه با نگذشتن ما چیزی درس نمیشهولی هیچی دلمم خنکنمیشه:|
هانا انتخاب رشته کنی حتما