وقتی یه دختری از فامیل ازدواج میکنه بقیه زوم میکنن رو من بدبخت
بابا من نمیخام ازدواج کنم فعلا
مامانم که راه ب راه میگه بخودت نمیرسی چرا :/
بخدا من هدفم رو انتخاب کردم:/ راهم رو انتخاب کردم و توی این راه فعلا جایی برای یک همراه ندارم
حتی تصور ازدواج کردن برام وحشتناکه ..تصور محدودیت...از دست دادن بخش زیادی از زمانم ..ناسازگاری ...
و حقیقتا من ادم مدرنی میخوام که پیشرفت من خوشحالش کنه (و من برای اون متقابلا)که دلش بخواد من کاریو بکنم که خوشحالم باهاش نه بهم تحمیل کنه میخوام افکارش مث من باشه
من نمیخوام زن یه ادمی بشم که مغزشو موریانه خورده و ادم سنتی هست و خونه داری و مادر شدنو نهایت سعادت زن میدونه ، دلم میخواد کسی باشه که باهم اگه شده حتی یه گووشه از دنیارو بگردیم ..باهم رشد کنیم ووو
نمیخوام خودمو تو چاهی بندازم که کابوسم بوده تمام عمر ..
واقعا این همه اصرار برای تاهل رو نمیفهمم
مجرد بودنم یه سبک زندگیه دیگه ! و مگه من همش چند سالمه:/
درسته انکار نمیکنم نیاز به داشتن یه یار درست درمونو!! که همونم ندارم خخخ اما ازدواج هم فعلا نه .. یا من خیلی سخت گرفتم یا ملت اسون ازدواج میکنن!!! واقعا یه دختر ١٨-٢٠ ساله چی میدونه از زندگی!!!!
من خودم هنوز هیچی نمیدونم:|
+فکر نمیکردم یه روزی تو زندگیم بیاد که اینقدر نیاز به پول بیشتر پیدا کنم:)))) پولی که مال خودمه ! از کار خودم..