واقعنی؟؟
باروش سخته برام یک ساااال گذشت که نوشتنش چیزی نیست اما وقت زیادی یه عمره اصن:دی
درست برعکس سال قبل بودم
تمام حس های خوب رو قبل امتحان داشتم و دست توی دست خدا خوابیدم وصبحم رفتم سرجلسه اروووم و بی استرس تقریبا .چرا؟ چون من نتیجه و مخلفات رو به خدای بزرگم سپرده م و هنوزم تمام امیدم به خودشه
خدارو شکر از سال قبل بهتر بود ..و اون چیزی بودم که توی سنجش بودم تقریبا! امیدوارم از دوستام عقب نمونم این تنها چیزیه که براش یخورده استرس دارم ...شماکه دورین هرررچی هم قبول بشین دخلی به من نداره اما خوشحال میشم اینو واقعا از ته دلم میگم حتی اگه همکلاسیامم ازم دور بودن هرچی میاوردن باز مهم نبود اما حالا متاسفانه از مقایسه بقیه ترس دارم دلم نمیخواد قضاوت بشم یا مامان وبابا توی دلشون بگن خوش به حال اولیا فلانی ...همش احتماله ها فک نکنید ریدم:| :دی
فقط دارم افکارمو خاالی میکنم :) ببخشید خلاصه ..چاردیواری است دیگر:دی
چون حالم یه جوریه انگار توی خلا هستم و حس حال پاسخ گویی وحتی حرفای عادی رو هم با کسی ندارم
کجا بودم؟ اها
خلاصه که شدییییدا معتقدم خدا به هرکسی که بخواد میدهد وکسی مانع رحمت خدا نخواهد بود اگه بخواد :) پس نتیجه هم دست خودشه و هر چیز صلاح بدونه به من میده ومن تمام سعیم اینه تسلیم وراضی باشم
و هرکی بپرسه چچطور بود میگم توکل به خدا :)
من امسال نمیگم همهه اما بیشتر تلاشمو کردم و همش به خاطر خوشحالی خانواده و بعد خودم بود ...و چون از خودم راضی بودم استرسی نداشتم ..دوم اینکه استرس ندارم چون استرس واقعی برای نتیجه نهایی هست نه حتی رتبه!!! بله!
در این راستا از پدرو مادرم ..حتی از خواهرم که خونه رو اکثر اوقات به مقصد خونه مادربزرگه ترک گفت تا من راحت باشم ومشاور ومعلم زبانم و شما بچه هایی که این مدت کنارم بودید انرژی میدادید ودعا کردید خیلیییییی خیلییییی سپاس گزارم
ایشالا خدا جواب دعای خوب همه رو درحقم بده اصن به خاطر گل روی این ادمایی که دعام کردن ..خدایا روشون رو زمین ننداز ودعاشونو مستجاب کن :دی
..دیگه نمیخوام پدر ومادرم وعذاب بدم و بمونم واسه همین از خدا میخوام که بهترین راه رو پیش روم بذاره ..
باتشکر :)