بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

دایی داره میره ومامان خیلی بیتابه همش گریه میکنه ...

دلم برات تنگ میشه

دم رفتن هم همش تاکید میکنه کتاب بخونید.. اگاه بشید ..کتاب روحتونو پرواز میده کتاب ...ووو.. کلی هم کتاباشو جا گذاشت بخونیم

داییه خوبم .. امیدوارم بازم بیای و ببینیمت

فقط دعا میکنم همیشه و هرجا سالم وسلامت باشی 

خدایا خودت کمک کن مامان دلش اروم شه:(( نمیخوام ذره ذره اب شدن مامانو ببینم:(( 

فردا ازش خدافظی میکنیم..

++خدایا امروز ترس به دلم افتاده نکنه رتبه م بدتر از اونی شه که من برا خودم تصور کردم ...خدا جون میدونم تو تلاش های هر چند کم منو دیدی... حالا هم برکت از تو  ...امیدم به خودته..:(

یه نا رفیق دارم که حالا مطمئنم دوست خوبی نیست و نخوهد بود..از دستش خسته شدم 

.

.

خدای بزرگ بازم بگم ؟؟ مواظب دایی باش ..خیلی مواظبش باش ! کمک کن راه درستو انتخاب کنه 


ببخشید بچه ها ...

لطفا دعامون کنید 

۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۰:۴۰
هانا
با باشگاه رفتن فعالیت و تابستونم رسما شروع شد:)) 
فقط اونایی که باشگاه میرن میدونن چه حس خوبی داره :)) یا من اینقد عاشق باشگاهم:/!!
یکی دوروز نیست که رفتم اما همین اول راهی همه رو زیر نظر گذروندم و یخورده فک کردم !! به این نتیجه رسیدم من خیلی خوبم :| هر سال ب همین نتیجه میرسم!!انگران نباشید سقفمون سالمه:)) اما خب الان هدف من فیت نس هس قبلشم باید ٦ کیلو اضافه وزن رو دود کنم بره هوا:) بعد یه ماه و دو هفته که تخمین زدم برای کاهش وزن بعدش برم بدنسازی 😎.
 نمیدونی چقد خوشحالم مثل پارسال مجبور نیستم ١٠کیلو کم کنم-__- سخت بود اما الان دستم باز تره خدارو شکر ماه منتهی به کنکور غذا رو رعایت کردم:/
از روز اول باشگاه یه عکس از خودم گرفتم تا با ماه اینده مقایسه کنم ;) خعل خب:)
++چند روز پیشام جواب ازمایش و سونو سالم بود و شک بیخودی داشتم تقصیر این کانال ها و اینترنت با این مطالب پزشکیشون ادم فک میکنه انواع و اقصام امراض رو داره-__- هم خیالم راحت شد هم ناراحت شد://این همه بیا برو:/ شوخی کردم:دی
+++یه موضوعی که این چند روز ذهنمو مشغول کرده شکراب شدن رابطه یکی از پسرای اقوام با زنشه (فقط عقدن)
یادمه روزی که خبر ازدواج پسرشونو شنیدم خیلی خوشحال شدم خیلییی:/ و روز شماری میکردم برم عروسیشون ! چرا؟ به دلیل یک عدد فال !!!
روزی روزگاری خانوم فالگیری بهم گفت همسر ایندت پسر یه حاجیه :| خب اینم پدر مادرش حاجی هستن:/ البت خودشم حاجیِ!! امیدم به اینه که اون زن نگفت خودش حاجیه:/ 
خلاصه ... و من نفسی ممد حیات بیرون دادم و گفتم اخییششش این نبود چون واقعا این اونی نیس که ..بله خوشم ازش نمیاد:/  
حالا باشنیدن خبر مذکور من ناراحت شدم ..فک کنم قراره جدا شن :/ 
امیدوارم همش توهم باشه  -__- 

۱۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱ ۱۶ تیر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
هانا
Tubelight 

تیوب لایت یعنی مهتابی ..یه معنای دیگه ش هم به معنی کسیه که دیر میفهمه :)
 این فیلمی بود که امروز  دیدم 
به جرئت میتونم بگم این اولین فیلمیه که دیدم واینقدر براش گریه کردم :(( حتی اخراش دیگه هق هق میزدم ..در این حد روم تاثیر گذار بود
اخ که چه خوب بود :(( از اون فیلمایی که میشه با خیال راحت با خانواده تون ببنید:دی

 +جمله های قشنگ فیلم که دوس داشتم:

اراده خیلی چیز خوبیه دیر روشن میشه ولی وقتی روشن بشه کل دنیارو نورانی میکنه درست مثل مهتابی :) بهترین دیالوگ

اینم یه تیکه قشنگ ازمتن اهنگش :

حتی اگه درخشش ستاره هارو بدزدم  حتی اگه رنگ رو از مناظر بدزدم  باز هیچ چیز نمیتونه جای خالی تورو پر کنن

تو همونی هستی که حرفهای بی صدای منو میشنوی 

+جمله ی عنوان ^^

به نظر من فیلم خوب اونیه که هم بتونه اشکت رو دربیاره هم خنده بیاره رولبت واین فیلم هردو مورد رو داشت ..

هم میخواستم احساسمو بنویسم هم دعوت کنم فیلمو ببنید:)
۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۷:۳۵
هانا


اگر نمى دانید مى خواهید با زندگیتان چه بکنید، احساس گناه نکنید. جالبترین آدم هایى که در زندگى ام شناختم در ٢٢ سالگى نمى دانستند مى خواهند با زندگیشان چه کنند. برخى از جالبترین ٤٠ ساله هایى هم که مى شناسم هنوز نمى دانند.

ممکن است ازدواج کنید، ممکن است نکنید. ممکن است صاحب فرزند شوید، ممکن است نشوید. ممکن است در چهل سالگى طلاق بگیرید، احتمال هم دارد که در هشتاد و پنجمین سالگرد ازدواجتان رقصکى هم بکنید.هر چه مى کنید، نه زیاد به خودتان بگیرید، نه زیاد خودتان را سرزنش کنید.انتخاب هاى شما بر پایه ى ٥٠ درصد بوده، همانطور که براى همه بوده است.


#کورت_ونه_گات


نمیشناسم نویسنده ش رو اما حالمو خوب کرد ...چون هنوز نمیدونم میخوام با زندگیم چیکار کنم...!

اون روز وقتی یه عالمه با موناصحبت کردم اخرشم ب این نتیجه رسیدم بزارم نتایج بیاد فعلا اونوقت ببینم چه میشه کرد؟!

نمیدونم چرا برعکس سال قبل خیلی نمیتونم لذت ببرم از تعطیلاتم!!! احساس میکنم همه چی فرق کرده ..! 


توی پرانتز:

اینجا هستن کنکوریای غیر بلاگر ؟؟یا حتی بلاگر ؟اگه کمکی سوالی چیزی بود خوشحال میشم کمکتون کنم حتی اگه یه تاریخ ادبیات حفظتون نشد اگه رمزش داشتم میتونم دراختیارتون بزارم..یا هر سوال مشاوره ای ..خودم رو مشاور نمیدونم فقط دوسال تجربه س+کارکردن با چندین مشاور:) شاید شد و مشکلتون حل شد .. 

همیشه تا قبل اینکه کنکورم تموم شه با خودم میگفتم باید خیلی بهشون کمک کنم واسه همین هر جا میرم کنکوری میبینم کلی براش حرف میزنم و وسط حرفام میشنوم عه مث من !!و من راهی که امتحان کردم میگم و راهی که توش شکست خوردمو میگم که اون امتحانش نکنه.تا جایی که بتونم:)

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۷:۰۳
هانا

معتقدم وقت درس خوندن نظم بیشتری دارم و به کارمم میرسم:/

اما حالا سه کار عمده دارم خوردن خوابیدن گوشی :دی  

نه کتاب نه فیلم ..گاهی هم حوصلم نمیکشه بیام وب گردی اخه با گوشی دوس ندارم بیام-_-

همش منتظرم از شنبه شروع کنم :)))) 

اما خب باشگاه رو از فردا استارت میزنم:) 

فیلم و کتاب و گردش هم بمونه همون از شنبه -_-شنبه جان سایه کثیفتو از سر زندگیم بردار:| :))

کامنتا بازه ولی خب مختارید:)


۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۱
هانا

امروز رفتم بیرون برا دکتر قرارم شد نوبت دندون بعدش بگیرم یادم رفت 

بعدشم یه سر مغازه هارو منور کردم :))عاقاا همه چی چرا اینقد گرونه لاک سال قبل همون مارک ٦تومن الان١٠ منم نمیتونستم نخرم که:/ ٤تا شد با صرفه جویی -_-

ادکلن گرفتم ..که نیم ساعت طول کشید شایدم بیشتر از بس بو کشیدم دماغم قاطی کرد دیگه با نام خدا مثل همیشه انتخاب اولو اوردم😂 :))) با رایحه یاس میخواستم تموم شده بود :( شاید بعدا گرفتم.. قیمت های اینام گرون شده مثلن فک کن عطره ٨٠تومن الان شده١٧٥ :/// سعی کنید عطراتون دیر تموم شه خخخخ

سال های دور میام اینو میخونم ینی وضعیت دلار و ریال و ایران چطوره؟؟؟الله اعلم 

خلاصه خوب بود خیلی وقت بود بازار نرفتم

اع راستی !!مردم هم چقدر عوض شدن راستش از بس همه ارایش داشتن من خجالت کشیدم که ارایش ندارم -__- معذب بودم !!دنیا برعکس شده:دی 


۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۲۲:۴۷
هانا

امن ترین جای دنیا در حال حاضر برای من وبلاگِ عزیزمه 

جایی که ادماش فهمیده ترن ..الکی قضاوتت نمیکنن و مهمتر از همه مهربونن :)

دیروز به اندازه یه عمر با ارزو حرف زدم و از اتفاقتی که این مدت افتاده بود گفته خاطرات روز عروسیشو ..خونشو نشونم داد ووو کلی سرحال اومدم واقعا

شب هم مهمون داشتیم ..فاطی میپرسید باشگاه میرم یانه منم حس ورزشکاریم گل  کرد هر تابستون میررم:)  اصرار داشت با من بیاد باشگاه میگه تو ماشین داری کارمون راحته!..کاررمموووون!!!!  :||همینقدر رک که احساس کردم منو بخاطر ماشین میخواد و همینطوره خودشون هم ماشین دارن هم گواهینامه هم دو عدد داداش بخور بخواب:/  ناموسن چرا کنه هستی اصن من پیاده میرم:| خیلی تنبلیم میاد برم دنبالش وبعدم برسونمش !خونشون دوره از ما  ...ادمارو توی رودربایسی نندازید:|  خصوصا اینکه قصدش فقط این بود حمل ونقل خودش اسون شه !!!!!!!! ولی خب اوردن بردن بهونه امه کار راحتیه به هر حال ! ولی دلم نمیخواد اونجا اشنایی ببینم میخوام ذهنم رها باشه حوصله ش رو ندارم :/  چیکار کنم؟؟؟ 

خودمم هنوز امادگی ندارم کلی کار دارم فک کنم باید دست به دامن برنامه ریزی بشم کتاب فیلم دوستام وبلاگم مهمونی و دورهمی ها اووووف -__- 


۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۲۱:۱۹
هانا

باروش سخته برام یک ساااال گذشت که نوشتنش چیزی نیست اما وقت زیادی یه عمره اصن:دی

درست برعکس سال قبل بودم 

تمام حس های خوب رو قبل امتحان داشتم و دست توی دست خدا خوابیدم وصبحم رفتم سرجلسه اروووم و بی استرس تقریبا .چرا؟ چون من نتیجه و مخلفات رو به خدای بزرگم سپرده م و هنوزم تمام امیدم به خودشه 

خدارو شکر از سال قبل بهتر بود ..و اون چیزی بودم که توی سنجش بودم تقریبا! امیدوارم از دوستام عقب نمونم این تنها چیزیه که براش یخورده استرس دارم ...شماکه دورین هرررچی هم قبول بشین دخلی به من نداره اما خوشحال میشم اینو واقعا از ته دلم میگم حتی اگه همکلاسیامم ازم دور بودن هرچی میاوردن باز مهم نبود اما حالا متاسفانه از مقایسه بقیه ترس دارم دلم نمیخواد قضاوت بشم یا مامان وبابا توی دلشون بگن خوش به حال اولیا فلانی ...همش احتماله ها فک نکنید ریدم:| :دی

فقط دارم افکارمو خاالی میکنم :) ببخشید خلاصه ..چاردیواری است دیگر:دی

چون حالم یه جوریه انگار توی خلا هستم و حس حال پاسخ گویی وحتی حرفای عادی رو هم با کسی ندارم 

کجا بودم؟ اها

خلاصه که شدییییدا معتقدم خدا به هرکسی که بخواد میدهد وکسی مانع رحمت خدا نخواهد بود اگه بخواد :) پس نتیجه هم دست خودشه و هر چیز صلاح بدونه به من میده ومن تمام سعیم اینه تسلیم وراضی باشم 

و هرکی بپرسه چچطور بود میگم توکل به خدا :) 

من امسال نمیگم همهه اما بیشتر تلاشمو کردم و همش به خاطر خوشحالی خانواده و بعد خودم بود ...و چون از خودم راضی بودم استرسی نداشتم ..دوم اینکه استرس ندارم چون استرس واقعی برای نتیجه نهایی هست نه حتی رتبه!!! بله!


در این راستا از پدرو مادرم ..حتی از خواهرم که خونه رو اکثر اوقات به مقصد خونه مادربزرگه ترک گفت تا من راحت باشم ومشاور ومعلم زبانم و شما بچه هایی که این مدت کنارم بودید انرژی میدادید ودعا کردید خیلیییییی خیلییییی سپاس گزارم 

ایشالا خدا جواب دعای خوب همه رو درحقم بده اصن به خاطر گل روی این ادمایی که دعام کردن ..خدایا روشون رو زمین ننداز ودعاشونو مستجاب کن :دی

..دیگه نمیخوام پدر ومادرم وعذاب بدم و بمونم واسه همین از خدا میخوام که بهترین راه رو پیش روم بذاره ..

باتشکر :)

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۳:۴۹
هانا

خفتگان را چ خبر از غمِ شب بیداران؟


اینو گذاشته بودم برای شب کنکور اما  امشب مطمئنم زود خوابم میبره ..امیدوارم:)  

یادمه سال اول کنکورم یه عااالمه گوسفند شمردم اما خوابم نبرد همه چی شمردم  حتی ستاره اما دریغ ...

کنکور مثل شکلات تلخ میمونه سال اول تلخیش (درصدش)کمه مهم نیست ..سال دوم تلخیش وحشتناک بود ...اما امسال به اون تلخی عادت کردم وسعی کردم دوسش داشته باشم و شاد باشم همین :) و تقریبا موفق هم شدم ! نتیجه میگیریم سال سوم کنکور دادن یخورده اوضاع بهتره ..عادی میشه :دی

اما دیگه بسه ناموسن :|


سخته بخوام از عصری دیگه نخونم ..من به دیقه 90خیلی معتقدم :دی 


ظهرم یه خورده پیاده روی برم و اینا 


این اخرین کنکور نوشتم خواهد بود ..اخررریششش ..انشالا...


خدا جون دست توی دست و تو میذارم و میرم سراغ کنکور و مطمئنم موفق میشم  

 

پیشاپیش ممنون که دعا میکنید


انتشار چند ساعت بعد...  :) 



++بعدا نوشت : رفتم محل کار دختر عمو به هنر جو هاش نگاه میکردم وخلاصه حال وهوای تابستون بود ومن هنوووز باورم نمیشه دیگه تموم شد ولازم نیست درس بخونم :)) معلم زبانم هم گفت بسه دیگه هنوز کتاب دسته گفتم نه بابا اینو اوردم رفع اشکال :)) لعنتی وقتی داشت توضیحشون میداد گفتم اسگل تو که اینارو بلد بودی چطور مشکلشون داشتی به این اسونی:||| احساس میکنم ابروم رفت البته خودش گفت بلده اما میپرسه :دی

ینی میشه رتبه ام نزدیکای هزار بیاد؟؟ اَی خِـدااااااا امیدوارم رویا پردازی نباشه البته به دو سه هزارم قانعم 5هزارم خوبه! :| تا صبح نره بالا تر صلوات:| ولی خب اون هزار اینا اگه بشه دندون:دی نشدم اصراری ندارم چون خیلیااا بهتر از من خوندن و کتابا وتستا رو قورت دادن!!!!! نشد میزارم پای حکمت خدا 

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۵
هانا

چرا خودت را نمی‌بخشی و به خودت یادآوری نمی‌کنی که همیشه بیشترین تلاشت را کرده‌ای؟ 


انسان‌ها این حق را دارند که به تدریج کامل شوند.


 لازم است گذر عمر، چیزی جز موی سفید برای ما به ارمغان بیاورد... 


ایمان:)


+یه عالمه خاموش بقیه رو دنبال کردم باس سر فرصت تکلیفو روشن کنم:)) خلاصه دنبال کننده خاموش اگه دارید و من روشن نیستم بدونید منم :دی

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۷ ، ۲۱:۰۹
هانا