چه قدر همه چی در عین اروم بودن داره زود میگذره
باورم نمیشه اینقدر زود همه چیز گذشت
نه اینکه 97 اینطور بوده نه کلن از مهر ماه رو میگم ...خداروشکر وقتی به 96 نگاه میکنم از خودم راضیم ب جز سه ماه اولش از لحاظ درسی:|
+یکی از فانتزیام اینه که شرایط خودشو با من وفق بده چه خبره همش من :|
اصن من کی بزرگ شدم (با دهان باز ب سنش فکر میکند)
نمیدونم اما این که بگذره دلم برای برنامه ریزیهای نچندان خوبم تنگ میشه :))
یه خوبی که کنکورم داشته جایی که دلم نیخواسته برم درسو بهانه کردم تابستون اختیارم دست خودم نیس:/
شدیدا منتظرم ...منتظر شروع ی زندگی جدید با کارهای جدید تفریحات جدید دوستان جدید
و یه عید جدید که اگه خدا بخواد انشاالله انشالله بریم مسافرت بعد 6/7سال این چندسال اخر درس من مانع شد ..
سالهای قبل تر دلم میخواست دید وبازدیدارو برم بعد بریم مسافرت اینا اما حالا نمیخوام هیشکیو ببینم و احوال هیچکس هم نخواهم پرسید کسانی که در غم ها با ما نبودند حق ندارن تو شادیها کنارمون باشن...
و من عید سال اینده میخوام خیلیارو زخمی کنم !!!!
++هیچ وقت دلم نمیخواد پز بدم ونخواهم خواست و متنفرم از پز ومتنفرتر از کسی که برای چیزی که نداره پز میده ...عشوه خرکی میاد و خودشو میگیره ...جمع کن بابا:/ حیف دلم میسوزه نمیزنم تو برجکشون :// یاد رفتارش میفتم حالم بد میشه
ولی خب من مث ی مریض باهاش مهربون رفتار میکنم نمیدونم چرا :؟
بعدا نوشت: دیروز رفتم کلاس زبان تا اومدم بگم خواب وفلان گفتن تو هنوز با خوابت کنار نیومدی ؟؟ والا اون با من کنار نمیاد:|
بهترین کار امسالم رفتن ب کلاس زبان بود از لحاظ علمی ب کنار روحیمو خیلی بهتر کرد
+هی میخوام شام نخورم که وزنم بالا نره اما هی هر شب میگم بار اخره از فردا:| متنفرم از اینکه چاق بشم هر چند الان فک کنم 5کیلویی اضافه کرده باشم:| :((( همکلاسیم گفت خوبی که!!! گفتم ایده ال من نیست من از اون سیکس پکیا میخوام مثل اونا که بدنشون ورزیده س همونا که تو فیلما خیلی خوش هیکلن:دی مرگ بر امریکا:/