این قسمت:اموزه های شکوفه:))
دیروز کلی با شکوفه حرف زدیم خیلی باحاله و حالا دارم داشتن هم خوابگاهی های خوب رو مزه مزه میکنم
دانشگاه و خوابگاه حسابی بهم چسبیده و هر لحظه شادم که الان خونه و پشت میزم نیستم!!! هر چند بازگشت من ب سوی ان است:|
دیروز برای اولین بار خودم با اژانس..تنهایی! برگشتم خوابگاه و الان حس میکنم دنیارو فتح کردم! ولی هنوز خیلی مونده :/
ولیییی شکوفه برام تعریف کرد باید چیکار کنم و گفت کمکم میکنه
میگفت خودش ترم اول هر جا میرفته پیاده میرفته و از مسیرای مختلف دانشگاه میرفته که یادبگیره و اگه ماشینی که سوار شد از ی مسیر دیگه رفت الکی نترسه:)) میگفت وقتیم راننده میخواست مزاحمت ایجاد کنه خیلی جدی و محکم جوابشو بده اگه بترسی اون مصمم تر میشه. برای خودش اتفاق افتاده بود،شماره براش انداخته بود و زده بود تو پرش! وقتیم بهش گفته بود بزن کنار..نزده! داد زده رو سرش نزنی کنار در ماشینتو از جا میکنم:))) اونم تسلیم شده اخرشم کرایه ش رو نداده:))) دلم خنک شد و یاد گرفتم:دی