بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

طرحی از یک زندگی :)

بلندی های بادگیر

ما با هیچ کس اتفاقى آشنا نمیشیم،
حتما دلیلى بوده که مسیرشون با ما تلاقى کنه:)

غرهای کوتاه: @wrote_daily

شرح وقایع روزانه یکی دو روز اخیر :d

شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۱۵ ق.ظ

کیانا پیام داده این هفته چقد خوندی

میخواستم بنویسم گوز (🙈)دیدم زشته شاید مامانش کنارش باشه-__-

گفت فردا نمیای اینجا گفتم  همش من میام دیگه خجالت میکشم والا تو بیا/میگه خجالت برا چی اصن ناهار بیا در خدمتم 

اخه دوست خیلی صمیمیو اینقدر تکلف:))) 

من مامانشم دوس دارم اخه :)) میاد میشینه چند دیقه ای باهامون گپ میزنه خیلی باحاله:))

اوقت خوش آن بود که با دوست بسر رفت    باقی همه بی حاصلی وبی خبری بود :)

این عجیب نیس من دلم میخواد همش من برم خونشون ! فقط صرفا برای فرار از خونه:/ وگرنه میمیرم برای مهمون اونم دوست:) ی مدته فضای خونه بقیه رو ب خونه خودمون ترجیح میدم : /

ب سختی دلم میاد و میگم خب تو بیا:دی  اونم میگه نه تو بیا ...دیگه کلا منتفی میشه:))) 

حتی دیروزم کلاس زودتر تعطیل شد اما موندیم کنار هم وگفتیم وخندیدیم :دی دلم نیومد برم 

+من خون میبینم بدم میاد! مث نقی میشم  :))) عایا طبیعی میشه یا من فکر ی رشته تر تمیز باشم:دی 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

دیشب همش خواب دختر بچه دیدم ...!!! تو خوابم یکی ش بچگیای خواهرم بود تو خواب کلی واسه شیرین زبونیاش ذوق کردم *_* یادش میفتم دلم قنج میره

فک کنم اثرات دیروز بود ی پیجی دیدم دختر نمیدونم شاید19ساله یه دختر داشت ..اما مدام دارم فکر میکنم اِع!!مگه میشه؟!!!!!!!!!!! این خودش هنو بچه س چطور ممکنه:|  

بگذریم !!!!!!

______________________________________________________________________________

بعد از رد کردن دعوت کیانا که کلی ب غلط کردن افتادم که کاش میرفتم:/

حوصله م بد جور سر رفته بود اهنگ ونت گردی هم دلمو زده بود ..فکرم رفت سمت کتابام-___-

وسوسه شدم و رفتم سراغشون دونه دونه نگاهشون کردم دلم خاوست قورتشون بدم:دی اول گاوالدا رو شروع کردم داستان اول ..داستان دوم ..حقیقتا برام جذاب بود و کسل کننده نبود متفاوت بود بنظرم:) خوشحال از خریدش*

  چند صفه از جز از کل خوندم از همون اول ب جملاتی برخورد کردم که دوس داشتم هایلایتشون کنم اما دلم نیومد:دی دیگه نخوندم نخواستم خیلی برم تو بحر ماجرا (همش یاد ط میفتم میگفتم این کتاب خیلی مفهومیه فعلا برات زوده :| حد فهم من اندازه تو نباشه کمتر نیست:|  خیلی هم درک کردم همون 20صفحه رو)

و دزیره که خیلی کنجکاو بودم درمورش و هستم ..دونستن ماجرای عشق ناپلئون بنظر جذاب میاد حدود 50صفه ازش خوندم(کشش رو داری:)) تا اینجاش که خوب بود امیدوارم بقیشم همینطور قشنگ باشه  دیگه نشد بیشتر بخونم از اولین ملاقات ..فقط مشتاقم ببینم چطورعاشقش میشه 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۲۵
هانا

نظرات  (۴)

اره درمورد دزیره و ناپلئونِ اهنگش (:
پاسخ:
اوکی مرسی:*
دزیره خیلی کتاب قشنگیه (:
بعد که کتاب و تموم کردی . اهنگ دزیره ی محسن چاووشی
رو هم گوش بده (:
پاسخ:
اره انگار:)
درمورد همین دستان گفته احیانا؟ 
چشمم مرسی:)
خواهردوستم الان رزیدنته میگفت قبل کنکوردکتری عمومی نمیتونستم به پزشکی اصلافکر کنم وقتیاییم که فکرمیکردم که قراره دست کنم تودهن یه نفر اوق میزدم ولی الان داره دوره تخصصشومیگذرونه:||||

وای منم بعضی وقتانمیتونم فضای خونه خودمونوتحمل کنم دوست دارم همش برم خونه این واون😂
پاسخ:
!!! :|| اصن زندگی غیر قابل پیش بینیه-_- نمیدونم برا من چطور میشه...

خوبه پس من تنها نیستم:دی فضای خونه ناجور سنگین میشه گاهی
به به کلی خندیدم 😂😍
مثل من وسوسه شدی 
پروژه م نصفه هم نشده ولی دست از سر موراکامی برنمیدارم
اگر کتابا پایان جذابی داشتن حتما بهم بگو که تهیه کنم :)))
پاسخ:
:))
اره -__-
خخخ با این تعریفای تو" تابستان با موراکامی خواهم بود" :دی 
باشه باشه حولم نکن :))) یهو دیدی رفتم خوندمشون:|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">