خاطره ترقه بازی+کتاب
تو عمرم ترقه بازی و اتیش بازی نکردم فقط ی بار از اتیش پریدم
هیچ وقت پولی بابت ترقه ندادم
از بس ک دختر خوبیم ^_^ و عبرت میگرفتم از این بچه های بدبختِ سوخته:/ اصن من ذاتن عبرت گیر هستم -_-
فقط ی خاطره تو ذهنم هست، ١١سالم که بود از دوستم یه مشت خرج سفید رنگ دارای پنج سوراخ گرفتم که فقط دود زا بود اتیشیارو نگرفتم :| :)) اما خب من هم از مامان میترسیدم ک بفهمه هم از این وحشت داشتم توی جیبم منفجر شن:| هنوزم میترسم توی جیب منفجر شن:دی (پ ن:یادم رفت بگم اونا رو از ترس اینکه مامان نبینه و دور نندازه زیر ماسه همسایه پنهون کردم و شانس بدم همون شب بارون شدیدی بارید-_- بعله ترقه بازی نکردیم و رفت:)))
++ خرید کردم چه خریدی^_^ چهار تا کتاب سفارش دادم با تخفیفِ توپ با تشکر از آیدا جون بابت اشنایی با سایت و معرفی کتاب :*
اولین باره کتاب سفارش میدم اونم با پول تو جیبیِ خودم خخخ خیلی ذوق دارم ب بابا قول دادم حتی از پاکت بازشون نمیکنم(ولی باس باز کنم ک درست باشن😅) اول راضی نبودن همیشه میترسن من از جای نامعتبر خرید کنم مامانم میگه خودمون از بیرون میخریم بیخیال شو درست رو بخون اما تخفیف چشم مرا کور کرده بود :))) گوشم بدهکار نبودندی ! مامان میگه لباس بخر با پولت خودم بعدا کتاب میخرم اما قبول نکردم گفتم اینم مهمه غذای روحمه:) نمیخوام ی خوش لباس با افکار بوگرفته باشم! همیشه دوس دارم حرفی برای گفتن داشته باشم:)
بعد اینکه هدیه طور سفارش دادم با این جمله : تقدیم ب تو که بهترینی:))) کمی تا مقداری خود تحویل گیری :دی
دلم میخواد هر چه زودتر برسن*_*